سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

سیزدهم

    نظر

کمتر از دو هفته

ای خدای مهربان کمکم کن آهسته و پیوسته ادامه بدم. باید بگم از خودم راضیم. نه اینکه صد در صد همه چی عالی باشه نه اما خیلی چیزها خوبه امیدوارم بقیه هم خوب بشه .

نباید شل کنم، باید با یه انرژی خیلی قوی ادامه بدم و به همه این صداهای مزموز وسواس خنّاس هم بگم خاموش من می تونم می می تونم می می تونم همه چی درست میشه همه چی درست میشه

از الان تا ساعت شش بعد از ظهر برای خودم وقت گذاشتم کاری رو به نحو احسن انجام بدهم . حتما فردا میام می نویسم انجام شد نقطه.

 


چهاردهم

    نظر

دو هفته فقط دو هفته

دیروز روز آرامی بود با دخترم با روشی مسالمت آمیز ریاضی خواندیم. من آرام بودم و عصبانی نشدم.

اما از صبح یک چیزی در کله ام دارم خاطرات تلافی جویانه تعریف می کند. البته علتش را می دانم اما خوب برطرف کردنش سخت است. به تجربه باید بروم سرم را به کاری گرم کنم تا وسوسه ها از بین بروند. باید عبور کنم و گنج ها را جمع کنم .

این روزها با این سرعت عجیب می گذرند و من نباید گیر کنم در دام این چی گفت و اون چه کار کرد. باید سرشار از عشق باشم. درست مثل آدمهای عاشق که فقط به معشوقشون فکر می کنند غیر از اون هیچی نمی بینند و هیچی نمی شنوند و هیچی نمی گویند.

خدایا کمکم کن فردا صبح که اومدم بنویسم با عشق باشه. بگم دیگه دلم صافه صافه و ذهنم آروم آروم

خدایا من قول می دم به خودت که تلاش خودم رو بکنم. خدایا تو هم کمکم کن

 


پانزدهم

    نظر

نزدیک دو هفته مانده و من باید از این خم کوچه دربیایم.

آدمی که زیاد حرف می زنه وقتی برای عمل کردن نداره. پس باید زودتر دست به کار بشم .

1-الان ساعت دقیق دهه و من باید تا ساعت 12 کاری را تمام کنم. بدون وقفه. این کار برای کسی هست و باید نهایتا تا ساعت 4 به دستش برسونم.

2- دخترک دیروز به زور زیر بار ریاضی رفت راه حل پیدا کنم راه حل راه حل

3- دیروز خوش اخلاق و مهربون و آروم نبودم باید باشم باید باشم باید باشم

 


شانزدهم

    نظر

عددها کم و کم تر می شن کاش من هم انسان و انسان تر بشم!

خوب من آدمی نیستم که دست بردا باشم . شاید بیست و سه چهار روز گذشته باشه و من هنوز با اون چیزی که می خوام باشم فاصله داشته باشم اما دلیل نمیشه کوتاه بیام اگر لازم باشه صد تا چهل تای دیگه هم ادامه می دم. اینو گفتم که این وسوسه های شیطان که هی می خواد رفتارهای نادرستم را بهانه کنه برای بریدن و جا زدن بفهمه نمی تونه کاری کنه. این از این

نوشته بودم که دوست دارم بعد از بیست روز این ها هم به برنامه ثابتم اضافه شده باشه و دیگه بهش وفادار بمونم

- خواندن هر روز ریاضی با دخترک

- هر روز وقتی را برای گذراندن با مادرم بگذارم

- عصبانی نشدن به مدت بیست روز

- نوشتن برنامه روز بعد، قبل از خواب

خوب ریاضی را تا پریشب خواندیم اما دخترک دیشب نیامد که نیامد باید حتما امروز یک راه حل اساسی براش پیدا کنم

الحمدلله تونستم تقریبا مرتب زنگ بزنم و احوال مادرم را بپرسم

از عصبانیت باید بگذرم که پرونده م سیاهه این یک مورد را صبح زود یک ضربدر زدم که یادم باشه عصبانی نشم عصبانی نشم عصبانی نشم

برنامه قبل از خواب هم سی ثانیه وقت می گیره اما چون نمی رسم انجامشون بدم رغبت ندارم بنویسم اما این مورد هم از همین امشب درستش می کنم.

دیشب دخترک گفت می خواد برای تولد دوستش یه کادو ببره مدرسه بهش بده. البته این دوست صمیمیش نیست من هم مخالفت کردم گفتم نمیشه پس فردا باید برای بقیه هم که صمیمی تر هستند باید کادو بگیری.

حتی وقتی رفتیم توی مغازه لوازم التحریر فروشی یاداوری کرد که من مخالفت کردم. امروز صبح دیدم یکی از دفترهایی را که برای اول مهر براش خریده بودیم گذاشته توی یک کیسه قشنگ تا به دوستش بده.

فقط خدا می دونه چقدر از رفتار خودم شرمنده شدم. چقدر به نظر خودم سنگدل و بی احساس اومدم. البته بیشتر بی توجه و نفهم تا سنگدل . چقدر در برابر دخترکم که نه مراقب نماز صبحشه که قضا نشه نه مراقبه می کنه نه چله می گیره اما از من آدم گنده انسان تر مونده احساس کوچکی کردم. خدایا به من شعور و آگاهی بده. خدایا درک منو از زندگی بالا ببر. خدایا کمک کن قبل از هر مخالفت و موافقتی کمی عاشقانه به موضوع نگاه کنم .

 

 


هفدهم

    نظر

انگار همه چیز می تونه برای آدم یه حرفی داشته باشه. نگاه کردم به اجاق گاز و کف آشپزخونه با اینکه تند تند تمیزش می کنم اما همین که یک کم غافل می شم به نظر میاد سالهاست دست نخورده. با خودم فکر می کنم همه کارهای دیگه هم همینه کافیه یک لحظه ازشون غافل بشی مطمئنا به چشم میاد و عقب می مونیم . حالا اگر بحث اخلاقیات باشه که این عقب افتادگی رقت بار می شه.

خدایا کمک کن حتی یک لحظه یک لحظه ازت غافل نشم. خدایا درونم را پر از عشق کن. کمک کن عاشق باشم و عاشقانه زندگی کنم. خدایا گمشده من تو زندگی عشقه عشق . آدم عاشق سراپای وجودش دوستی و خوشی و آرامشه ترس و حزن و کینه جایی برای بروز ندارند . خدایا کمکم کن عاشق باشم. با اطرافیانم با خودم با اشیا و گیاهان دورو برم عاشقانه رفتار کنم. با حوادث با اتفاقات با همه چیز تا از زندگی واقعا لذت ببرم.