سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

هجدهم

    نظر

خدایا شاهد باش

که در ترس و غم فقط به تو پناه می آورم. جان ناتوانم، قلب ترسیده ام ، و وجود نازکم را خودت در پناهت بگیر

خدایا هر چه از بدی به ما می رسد از ما است. اما ای خدای توبه پذیر کمک کن و ما را از عواقب کارهای بدمان در امان بدار. ما را به چیزی که طاقتش را نداریم امتحان نکن. خدایا کمک کن به سلامت از این مرحله عبور کنم.

هر بار که عبور می کنم وقتی به عقب نگاه می کنم می بینم چقدر کوچک و کم طاقتم، چقدر ناتوان و ضعیفم شرمم میاد از اینکه تحمل نداشتم و ناصبوری کردم. حالا این بار از دل واقعه با تو حرف می زنم خدایا کمکم کن و شاهد باش که به عهد و پیمانم با تو پایبندم.

 


روز نوزدهم

    نظر

امام علی علیه السلام می فرمایند:

مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ اللهِ أَصْلَحَ اللهُ مَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ النَّاسِ، وَمَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ، وَمَنْ کَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ کَانَ عَلَیْهِ مِنَ اللهِ حَافِظٌ.

هر آنکس که رابطه خود وخدا را اصلاح کند، خداوند رابطه بین او و مردم را اصلاح خواهد کرد. و هر کس امور مربوط به آخرتش را پسندیده گرداند، خداوند کارهای دنیای او را صلاح خواهد بخشید.


هر که آنچه را که میان او و خدا است (بوسیله تقوى) اصلاح کند خداوند آنچه را که میان او و مردم است بصلاح آورد،و کسیکه کار آخرتش را اصلاح کند خداوند براى او کار دنیایش را درست کند،و هر که را از خویشتن براى خود پند دهنده‏اى باشد از جانب خدا براى او محافظى خواهد بود.

سخن امام را مدتها پیش شنیده بودم اما بیداری و دل زندگی می خواهد که کلام حق به درستی درک بشود.

 انگار که بخواهد بگوید همه کارها را رها کن خیلی  در گیر و دار چیزهای پوچ و بی ارزش نباش. همه چیز را ول کن و دو دستی بچسب به خدا.  می خواهی دنیایت آباد باشد به خدا روی بیاور و  آخرت را درست کن ، دنیایت هم رو به راه می شود. پول می خواهی ببین کدام گناه و معصیت است که مانع شده به خدا نزدیک شو گناه نکن و برطرفش کن تا خیر و برکت در زندگیت جاری شود. روابطت با همه تیره و تار است و همه با تو بدند. نگران نباش بیا پیش خدا رابطه ات را با خدا قوی کن می بینی خدا هم روابط دنیاییت را محکم می کند.

خدایا وقتم هدر می شود، تغییراتم کند است، تنبل و کاهلم پس به تو روی می آورم. به پند دهنده درونم که یک سر می گوید زود باش تنبلی نکن پشت گوش ننداز ، گوش می دهم. تا تو دنیایم را اصلاح کنی.

به تو روی می آورم و می دانم که اسراف وقت از گناهان است . سعی می کنم زمان را مدیریت کنم و وقتم را اسراف نکنم تا تو هم امورم را اصلاح کنی و کمک کنی نتیجه ای را که می خواهم از وقتم به دست بیاورم.

 

 

دارم به مدیریت زمان فکر می کنم. می خواهم این برنامه ساده را هم به برنامه قبلی اضافه کنم اینکه شب قبل از خواب حتما بدانم فردا قرار است دقیقا چه کار کنم. چه کاری را باید به انجام برسانم و چقدر به زمان نیاز دارم. اینطوری از حالت باری به هر جهت درمیام و یه کم معلوم میشه دقیقا چه کاره ام. دوم اینکه زندگیم نظم بیشتری می گیره .پس در واقع به کارهایی که در این بیست روز باید انجام بدم این کی مورد هم اضافه می شه. نوشتن برنامه از شب قبل شق القمر نیست مهم اینه که مقید بشم حتما حتما بنویسم. بعد مقید بشم انجامش بدم.

بیدار ماندن بعد از نماز صبح و انجام کاری که مدتهاست قصدش را دارم

- خواندن هر روز ریاضی با دخترک

- هر روز وقتی را برای گذراندن با مادرم بگذارم

- عصبانی نشدن به مدت بیست روز

- نوشتن برنامه روز بعد قبل از خواب


بیستم

    نظر

به نیمه راه رسیدم

خداوند را به خاطر کارهایی که توانستم به انجام برسانم شکرگزارم و از او به خاطر باقی کارها استعانت و یاری می خواهم.

بیست روز گذشت و بیست روز پیش رو است و من دقیقا در نیمه راهم

در این بیست روز چه کارهایی کردم:

- تقریباً هر شب ظرفها شسته و آشپزخانه مرتب بود

- نماز صبحم قضا نشد

- صبح ها بعد از نماز مراقبه کردم

- بعد از بیدار شدن از خواب خانه را مرتب کردم

- هر شب مسواک زدم

- چهار روز است هر روز با دخترک ریاضی می خوانیم

خوب راستش شاید به نظر بد نیاید اما من اصلا راضی نیستم . جز نماز صبح و خانه مرتب بقیه را مدتهاست انجام می دهم . دوست داشتم کارنامه بهتری داشته باشم. هنوز خیلی سبک است کاش بتوانم توی بیست روز آینده سنگینش کنم.

دوست دارم بیست روز دیگر اینها به کارنامه ام اضافه شود و در آن باقی بماند:

- بیدار ماندن بعد از نماز صبح و انجام کاری که مدتهاست قصدش را دارم

- خواندن هر روز ریاضی با دخترک

- هر روز وقتی را برای گذراندن با مادرم بگذارم

- عصبانی نشدن به مدت بیست روز

هر چند نوشتنش آسونه اما در عمل برای تنبلی مثل من خیلی سخته اما با خودم زمزمه می کنم :

به کوشش به هر چیز خواهی رسید 
به هر چیز خواهی کماهی رسید 
برو کارگر باش و امیدوار 
که از یاس جز مرگ ناید به بار 
گرت پایداری است در کارها 
شود سهل پیش تو دشوارها

 

 


بیست و یکم

    نظر

بیست و یک روز باقی است اما تا آدم شدن چقدر فاصله است؟

تمرکزم وقتی مهمان دارم کم است. کارهایی می کنم که خودم بعد شرمنده می شوم. سر و صدا و انجام چند تا کار با هم باعث می شود همه چیز یادم برود یهو فریاد بزنم. یا رفتاری کنم که خود شرمنده بشوم و دیگران متعجب....

اینهمه تمرین کی می خواهد نتیجه بدهد فقط خدا می داند. از این به بعد وقتی مهمان دارم باید برای خودم یک آلارمی بگذارم مثلا حتی ساعت را زنگ بگذارم تا وسط آن شلوغی ها زنگ بزند و یادم بندازد حواسم به عادتهام باشد که دوباره سرک نکشند و همانطور مهار و خواب آلوده بمانند.

باید تمرین کنم و ادامه بدهم تنها راه چاره همین است. بریدن و سرزنش خود فایده کار نیست.

باید قدر این دورهمیها رو بدونم. خیلی خوبه ادم جایی رو داشته باشه که با راحتی بره. خیلی خوبه که آدمهایی باشن که با راحتی بیان خونه آدم و از اومدنشون خوشحال باشن. نباید این فرصتها که بهترین فرصتهاست با کار زیاد و شلوغی و عصبی شدن هرز بره. روزها که برن دیگه بر نمی گردن کاش روزهای بهتری در انتظار هممون باشه . کاش قدر بفهمم و بدونم چقدر خوبه که این همه آدم نازنین دور و برم دارم باید قدرشون رو بدونم و باهاشون بیشتر از اینها مهربون باشم.

باید توی اولین فرصت جبران کنم. باید همه رفتارهای امروزم رو بارها و بارها مرور کنم تا تکرار نشه. خدایا کمکم کن و منو ببخش

 

 


بیست و دوم

    نظر

دو روز تا نیمه راه

بیست و دوم را با تاخیر می نویسم

وقتی آدم روی خودش و کارهایش متمرکز می‌شود مزیت های زیادی دارد. یکی اینکه دست از شمردن عیب دیگران بر می دارد ثانیا با همه عیب و اشکالاتی که در خودش پیدا می کند کمتر می تواند دیگران را به خاطر اشکالاتشان سرزنش کند. سوما  وقتی تصمیم می گیرد خودش را اصلاح کند مجبور است از خیلی از کارهای وقت تلف کن و باطل دست بردارد تا فرصت کافی برای تغییر خودش داشته باشد.

در راه انسان شدن باید از همه رفتارهای بد و ناپسند جدا شد چه رفتاری که ضرر به دیگران می زند و چه رفتاری که ضرر به خود می زند. عیبهای بزرگی مثل عصبانیت، پرحرفی، تنبلی و بی حوصلگی . مصرانه قصد دارم همه شان را اصلاح کنم و به هیچ وجه قصد ناامیدی، کوتاه آمدن و عقب نشینی ندارم. حالا خیلی چیزها یادگرفته ام . که می دانم حداقل چطور باید زد به دل میدان .

فعلا زده ام به دل تنبلی و چه به دل زدنی....

یعنی قرار گذاشته ام تا کاری را که از انجامش سرباز می زنم تمام نکنم از صندلی بلند نشوم. با مراقبه هر روزه حالا ذهنم کمتر در همه جا پرسه می زند و همین کمک می کند متمرکز باشم و وسط انجام کاری فرار نکنم. البته منظور من از تنبلی این نیست که دوست ندارم کاری را انجام بدهم نه بلکه من کلا ادم پشت گوش انداختنم. ایده مهمی دارم و توانایی انجامش را هم دارم اما تا شروع کنم سالها گذشته!! حالا دارم با همین مبارزه می کنم. از همین حالا ........

از الان که ساعت نه و ربع است تا ساعت نه و نیم وبلاگ را می نویسم . بعد تا ساعت ده یک کاری است که باید باید باید همین الان انجامش بدهم و تمامش می کنم. بعد باید برسم به کارهای روزمره تا ساعت دوازده و نیم و بعد از ناهار و نماز بی فوت وقت بروم سراغ کار اصلی دیگر ...