زندگی روی خط تعادل

امروز روز دوم است.

یک روز پرکار. دلم می خواهد همه کارهای مربوط به امروز همین امروز تمام شود. سعی خودم را هم خواهم کرد.

راستش اینبار خیلی خوب شروع نکرده ام. صبح نماز قضا شد. با دخترک خیلی بد اخلاقی می‌کنم. انگار یادم رفته که چله شروع شده. انگار خیلی جدی نگرفتمش!!!

از همین الان که این متن را نوشتم و پست کردم با عزم راسخ بلند می‌شوم که کارها را از سر بگیرم و تمامشان کنم.

اول کمی آشپزخانه را تمیز و مرتب می‌کنم. بعد هم برنامه می نویسم برای کارهای امروز.

روزها پرهیز از حرف باطل تا شب .

سلام بر روز اول

سلام بر فرصت تازه

شکر و سپاس از خداوند مهربان که فرصت را بر من تمام نکرده و من دوباره می تونم تمرین درست زندگی کردم بکنم. تشکر از خداوند که سرماخوردگی و سایر ناخوشی ها رفت و روزهای آرام ما برگشتند.

خدایا شکر.

اگر امروز روز اولی بود که متولد شده بودم چه کار می‌کردم؟

- سعی می کردم هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت نگران و مضطرب نباشم.

نگران روزهایی که نیامدند و اصلا معلوم نیست بیان! نگران اتفاقاتی که اصلا شاید هیچ وقت نیفتن! سعی می کردم شاد و امیدوار و خوشبینانه زندگی کنم و از لحظه لحظه زندگیم لذت ببرم و شاکر باشم.

حالا فرض می کنم امروز روز اول زندگی منه سعی می کنم اونطور که همیشه آرزوم بوده زندگی کنم.البته با برنامه بیشتر و بهتر.

از اول شروع به تمرین می کنم.

هر چهله چهار تا ده روزه از امروز تا ده روز دیگه تمرین آرام و شمرده حرف زدن می کنم و خواندن کتاب برای دخترک و انجام یک کار مهم. فعلا همین سه تا کار را در اولویت دارم.

کارهایی که از قبل می کردم:

1- شستن ظرفها قبل از خواب و مرتب کردن آشپزخانه

2- برنامه ریزی از شب قبل برای فردا

3- مراقبه

الهی به امید تو.