سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

هجدهم

    نظر

دیروز روز هجدهم بود.

فکر کردم کمی که توی ذهنم از برنامم رها می شم کلا همه چیز فراموش میشه و خیلی راحت می تونم دوباره برگردم به سابق، به بی برنامگی به باری بیجهت بودن به حرف باطل به فکر باطل به رفتارهای باطل..

خوب این یعنی اینکه تا آدم شدن راه بسیار است و هر وقت در هر شرایطی به اصولم پایبند موندم یعنی رسیدم به اون مرحله که می خوام

اما نباید هم انتظار بیش از حد داشته باشم . همین که سعی کنم زمانهایی را که به حالات سابق برگردم کوتاه کنم همین هم برای من پیشرفت بزرگی است.


روز هفدهم

    نظر

گذشت

گذشت هزار تا معنی داره یکی از معانیش هست بگذار و بگذر........من الان باید اعتراف کنم که ناتوانم چرا به جزییات گیر می دم خدایا کمکم کن این مرض هم راه حلش پیدا بشه.....


روز شانزدهم

    نظر

گذشت

چرا جزئیاتش یادم نمیاد؟

خدای دادگستر روزی که قراره به همه چیز رسیدگی کنی حتما من هم همه جزییات را به یاد خواهم آورد. آن روز خیلی دیر خواهد بود. کمک کن همین الآن یادم بماند. ذره ذره ها را زندگی کنم لحظه لحظه یادم بیاد که قراره چه کار کنم کجا هستم و قراره کجا برم............


روز پانزدهم

    نظر

امروز روز پانزدهم بود

با خودم درسها را مرور می کردم

کارهایی را که با خودم عهد کردم. قرار گذاشتم. که بیهوده حرف نزنم. که برنامه را هر شب بنویسم تا از زندگی باری به هر جهت رها شوم.

دلم به حال خودم سوخت گفتم باید یک فکری هم به فکر نگرانیم بکنم. به فکر جان بی قرارم . در درون هر کدام از ما نوزاد بی پناهی است که اگر ازش غافل بشیم . از تنهایی و وحشت هلاک میشه. نوزاد کوچولوی من......

دیشب خواب دیدم یک بچه کوچک دارم. بچه زیبا بود و آرام و تو دل برو. چه رویای شیرینی بود. شاید اون بچه خودم بودم. خودم که دوست داشتم دوست داشته بشم و آرام باشم.

خدایا کمکم کن. کودک درونم را آرام کنم و بتوانم احساس خوشبختی کنم. خدایاکمکم کن.

به تو پناه می برم از شر شیطان وسوسه کننده.


روز چهاردهم

    نظر

با تاخیر می نویسم

روز چهاردهم گذشت غمگین سنگین پر اضطراب

خدایا این حجم نگرانی از کجا یکهو سر میرسه. این نگرانی بیهوده، بی دلیل بی صاحاب از کجا پیدا میشه.

یک روزی هم باید برای این غم و اضطراب فکری بکنم.

خدایا تو که در همه روزهای تاریک و سیاه معجزه کردی. باز هم معجزه کن.

جانم طاقت نداره