سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

یاد بگیرم چطور بخواهم!

    نظر

در چند ماه گذشته تقریبا هر چه که از عصبانیتم می‌دانستم نوشتم و در همین نوشتنها خیلی چیزها را هم که نمی‌دانستم، فهمیدم. حالا دیگر تقریبا عصبانیتم را می‌شناسم و فقط باید تمرین کنم تا بتوانم آرامش را جایگزین عصبانیت کنم. این شناخت اولیه خیلی به من کمک می‌کند که خلق و خویم را عوض کنم اما مهمتر از آن میل به عوض شدن است. آن خواستن شدید که هر غیر ممکنی را ممکن می‌کند.

بعضی وقتها «خواستن» کم رنگ می‌شود شاید از خستگی باشد یا حتی فراموشی، و من باید دوباره به خودم اهدافم را یادآوری کنم و به خودم بگویم چرا دوست دارم عوض بشوم. من مطمئنم که خواستن توانستن است و هر کدام از ما در زندگی تجربه کرده‌ایم آنچه را واقعا و از صمیم قلب طلب کنیم به ما داده می‌شود. اما خواستن هم هنر می‌خواهد، خواستن آمیخته به عجز، حسرت ، ناامیدی و احساس بد ما را از آنچه می‌خواهیم دور می‌کند. یک سری قوانین در طبیعت هست که مرا مجذوب خودش می‌کند، در واقع قوانین طبیعی طوری طراحی شده‌اند که خواسته ما را در نهایت عزت نفس به ما بدهند. اگر عزت نفسمان را حفظ نکنیم خواسته ما برآورده نمی شود. خودم بارها این را تجربه کرده‌ام که وقتی  از سر نارضایتی و شکایت از خودم ایراد گرفته‌ام و خواسته‌ام عصبانیتم برطرف بشود، هیچ چیز عوض نشده و برعکس احساس ناتوان بودن و شکست خوردن همه چیز را بیشتر به هم ریخته است. یا وقتی با عجز و ناله خواستار چیزی شده‌ام وضعیتم تغییر نکرده. یا وقتی از ترس و با حالت التماس و از سر حسرت چیزی را خواسته‌ام باز نتیجه مطلوب نبوده. تنها وقتی که احساس کرده‌ام من واقعا لیاقت داشتن چیزی را دارم، وقتی تصور کرده‌ام چقدر از داشتن آن خوشحال می‌شوم و باور کرده‌ام که زندگی برای رنج کشیدن و حسرت خوردن نیست و همه لیاقت برخورداری از همه مواهب را دارند، خواسته‌ام برآورده شده. من معتقدم  هر کمبودی که در زندگی به وجود می‌آید پیامبری است که آمده آگاهم کند حواست باشد یک جای کار می‌لنگد و همین که پیامش را گرفتم و آن قسمت لنگ مانده را ترمیم کردم، اوضاع رو به راه می‌شود. می‌خواهم به پیامبرهای زندگیم بدون ترس گوش کنم. ببینم از من چه می‌خواهند. ببینم کجاهای زندگیم نیاز به تغییر دارند. من عمیقا معتقدم هم توان و هم فرصت ترمیم همه قسمتهای وامانده زندگیم به من داده خواهد شد.

به تجربه به این نتیجه رسیده‌ام که هر خواستنی نیاز به جسارت دارد. جسارت خواستن چیزهای بزرگ و چیزهایی که به نظر دیگران غیر ممکن می‌آیند. جسارت تصور کردن آن خواسته و جسارت پس زدن همه ظواهری که انگار دست به دست هم داده‌اند تا بگویند به خواسته‌ات نمی‌رسی. خواستن با ترس، ترس می‌آورد. در یک خواستن واقعی «اگر نشد»، نباید وجود داشته باشد.

حالا می‌خواهم یک کم روی این خواستن داشتن زندگی پر از آرامش فکر کنم.

 

پ ن: از این به بعد شاید کمتر بنویسم. همانطور که گفتم تقریبا هر چه در باره عصبانیتم باید می‌دانستم نوشتم. حالا می‌خواهم نوشته‌هایم را بارها و بارها مرور کنم و سعی کنم قدم بلندتری به سمت هدفم  یعنی زندگی با آرامش بردارم.