چطور نگذارم دیگران ناراحتم کنند؟
بخش بزرگی از آرامش درونی زاییده صلح و آرامشی است که با خودمان داریم و بخش دیگر آن نتیجه تعادل و آرامش با دنیای پیرامونمان است. این دنیای پیرامون آدمها و اتفاقات و احساسات و هیجانات همراه آن هستند. برای رسیدن به آرامش ناگزیر باید همه این احساسات و اتفاقات دنیای پیرامون را بخشید. بخشیدن نه فراموش کردن است، نه دادن حق به دیگران و نه محاکمه خود. بخشیدن فرای همه اینهاست.
من خودم یک روز که فکر میکردم برای آرامشم و برای اینکه زندگی بهتری داشته باشم باید همه این احساسات ناگوار را و همه خاطرات و آدمهای ناگوار را ببخشم، تصمیم گرفتم همان لحظه یک نقطه بگذارم ته همه خاطرات بد و رنجشها. چیزی که با یک تصمیم آغاز شد و همان لحظه احساس سبکی و خوبی برایم به ارمغان آورد. در طول روزها و شبهای بعد کم کم در بیداری یا در خواب آدمهایی را به خاطر میآوردم که از آنها رنجشی داشتم و انگار پیدا شده بودند که بخشیده بشوند و تمام شود.
اما به تجربه متوجه شدهام که این بخشش هم نیاز به تمرین دارد. یعنی ذهن انگار عادت کرده باشد از یک کسانی یا از یک جاهایی رنجیده باشد و وقتی تصمیم میگیریم زمان میبرد تا در ذهن تثبیت بشود. یا مثل یک زخمی است که ترمیم آن زمان لازم دارد. به هر حال من سر تصمیمم هستم و مصرانه از این آرامشی که دارد کم کم در ذهنم تثبیت میشود دفاع میکنم. هر وقت که یاد خاطره یا آدمی که مرا رنجانده میافتم بلافاصله با خودم میگویم که من که آن را بخشیدهام. میدانم که هنوز خیلی فاصله دارم تا مقام بزرگواری، مقامی که هیچ کس و هیچ چیز من را نرنجاند و ناراحتم نکند اما همین حالا هم برای مواجهه با شرایطی که ناراحتم کند برنامه دارم.
من خوشبختانه هیچ وقت آدم مقابله به مثل و انتقام و دهن به دهن گذاشتن نبودم برای همین الان هم خیلی سخت نیست که کارهای دیگران را ندیده بگیرم و نگذارم دریای آرامشم طوفانی بشود. روشهایی هم که در مواقع رنجش از دیگران به کار میبرم اینهاست:
1- تکنیک «در بیرون هیچ خبری نیست همه چیز در درون است». من با فکر کردن به این جمله سعی می کنم درونم را سوای اتفاقات بیرونی آرام نگه دارم. از فکر اینکه قدرت درونی هر کس و آرامشش امکان غلبه بر همه ناملایمات و کنترل شرایط را به او می دهد، واقعا خیلی آرام میشوم.
2- تکنیک دوم را که شاید قبلا هم نوشته باشم « در شان خودت رفتار کن». این جمله هم من را خیلی آرام میکند. اینکه دیگران چه کار کردهاند ملاک رفتارها و کارهای من نباید باشد. من خودم یک اصولی دارم و در همه شرایط به آن پایدار میمانم.