سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

مدیریت عصبانیت در شرایط خاص

    نظر

شرایط و موقعیت‌هایی پیش می‌آید که حتی آدمهایی که خلق و خوی خیلی آرامی هم دارند ممکن است اختیار و افسار رفتارشان از دستشان برود و در این شرایط مسلما آدمهای عصبانی کمتر می‌توانند خودشان را کنترل کنند.

بنابراین کسی که قصد ترک عصبانیت را دارد باید با یک برنامه‌ریزی دقیق‌ کنترل رفتار خود را در شرایط سخت به عهده بگیرد. به عنوان نمونه سرماخوردگی، سردرد یا ضعف که گاهی به سراغ همه می‌آید وقتی به سراغ آدم عصبانی می‌آید یک زنگ خطر است. چرا که آدم عصبانی که کلا آستانه تحمل پایین‌تری نسبت به دیگران دارد در شرایط ناخوشی شکننده‌تر هم می‌شود.

مثال: صبح با سرماخوردگی از خواب بیدار شدم. کارهای زیادی برای انجام دادن دارم . باید به کسی زنگ بزنم اما گلو درد و بی حوصلگی اجازه نمی دهد. کارهای خانه انجام نشده، باید به بانک بروم و از همه مهمتر تکالیف مدرسه دخترم هم مانده است.

حالت اول: آدم عصبانی

از وقتی از رختخواب بیرون می‌آیم به همه تکرار می‌کنم که حالم خوب نیست. در موقع رسیدگی به امور خانه دائما غر می‌زنم. کارهای خانه را با بی حوصلگی انجام می‌دهم لیوان می‌شکند، دخترم وارد آشپزخانه می‌شود که بلافاصله فریاد می‌زنم بیرون برود و بهتر است شروع کند به نوشتن مشق‌هایش و یا جمع کردن اسباب بازی‌ها . دخترک گوش نمی‌دهد دستش را محکم می گیرم و به زور می برم توی اتاق و باز فریاد می‌زنم بماند همانجا و مشق‌هایش را بنویسد. برمی‌گردم به آشپزخانه، صدای گریه دخترک می‌آید من عصبانی تر کارها را به سرعت انجام می‌دهم. گریه دخترم مرا عصبانی‌تر می‌کند. بعد باز هم فریاد می‌زنم من حالم خوب نیست چرا نمی فهمی؟

در کل کارهای بیرون خانه انجام نمی‌شود، کارهای خانه که با بی حوصلگی انجام شده خسته‌ام کرده و به علاوه باید صدای گریه دخترم را که ساکت نمی‌شود تحمل کنم و نه او و نه من حوصله کار کردن روی تکالیف مدرسه را نداریم.

حالت دوم: آدم آرام که عصبانیتش را مدیریت می‌کند

وقتی متوجه شدم حالم خوب نیست تصمیم می‌گیرم کارهایی را که انجامشان بیشتر خسته‌ام می‌کند حذف کنم یا از کس دیگری کمک بگیرم یا به زمان دیگری موکول کنم. بچه‌ها درک درستی از اینکه بزرگترها مریض یا خسته هستند ندارند پس تکرارش فقط من را خسته‌تر می‌کند. به جای این تصمیم می‌گیرم قسمت کوچکی از کارها را با حوصله و آرامش انجام بدهم. بعد کارهای واجبی مثل مشق بچه‌ام. قبل از رفتن به سراغ دخترم به خودم یادآوری می‌کنم که از مشق نوشتن بیزار است و امروز که ناخوشم و تحملم کمتر است باید حواسم باشد از کوره در نروم و وقت و انرژی خودم را بیهوده هدر نکنم. با آرامش از او می‌خواهم که کتاب و دفترهایش را بیاورد که نمی‌آورد. من دفترها را می‌آورم و از او می‎‌خواهم عکس‌های کتابش را نشان بدهد و بگوید کدام را بیشتر دوست دارد و کم کم بحث را به نوشتن مشق می کشانم و می گویم می خواهم کمی استراحت کنم اگر مشق‌هایش را بنویسد خیال هر دوتای ما راحت تر می شود و از او می خواهم فقط یک قسمت کوچک از تکلیفش را که خودش انتخاب می کند بنویسد.

بعد از استراحت باز هم با آرامش از او می خواهم مقدار باقی مانده را انجام بدهد.

 

بعضی وقتها شرایط بیرونی با آرامش یا بدون آرامش هیچ تغییری نخواهند کرد یعنی بچه ای که از مشق بیزار است ممکن است وقتی با آرامش هم می‌گوییم انجامش ندهد. یا کارهای عقب افتاده با یا بی آرامش ممکن است همانطور انجام نشده باقی بمانند . اما آرام ماندن بهتر است یا عصبانیت؟  آرام ماندن اگر شرایط را بهتر نکند بدتر هم نمی کند اما عصبانیت در هر صورت شرایط را بدتر و شخص را خسته‌تر، ناتوان‌تر و ناراحت‌تر می کند.

تنیجه گیری: اگر در شرایطی هستیم که می‌دانیم امکان اینکه عصبانی بشویم زیاد است باید آگاهانه تر از هز زمان دیگری رفتار کنیم. اولا به خودمان تاکید کنیم عصبانیت هیچ مشکلی را حل نمی‌کند و برای سلامت روح و جسممان مضر است. دوما انتظار و توقعات خودمان را در شرایط سخت از خودمان و اطرافیانمان پایین بیاوریم . سوما برای انجام هر کاری تامل صبر و حوصله به خرج بدهیم و به خودمان یادآوری کنیم صبرو تحمل خیلی از مشکلات را حل می‌کند.

یک راه حل سرگرم کننده و جالب: آدمهای عصبانی بهتر است گاهگاهی از تخیلات خودشان کمک بگیرند. قبل از عصبانی شدن و داد زدن ابتدا سعی کنید صحنه هایی را که پیش می‌آید تا آخر بازسازی کنید و بعد همان صحنه ها را اگر آرامش به خرج بدهید باز سازی کنید. نتیجه‌گیری با خودتان