عوض کردن زندگی با تغییر ذهنیت
خیلیها قلب را مهمترین عضو بدن میدونند چون زندگی و حیات وابسته به اون هست. عدهای دیگر مغز را پادشاه بدن لقب میدهند چون بدون یک مغز سالم سلامت عضوهای دیگر زیاد هم به کار نمیاد. اما من فکر میکنم اون چیزی که بر زندگی هر کس فرمانروایی میکنه و حتی فراتر از داشتن قلب و مغز سالم هست، ذهنه. منظورم از ذهن بینش، ذهنیت و جهانبینی هر کسی است که تمام اتفاقات درونی و بیرونی طبق همان تحلیل میشود.
فکر میکنم برای تغییر دادن زندگی و بدست آوردن بهترین ها اول باید در بینش خودمون تجدید نظر کنیم. همه انسان را موجودی هوشمند میدانند اما عجیب است که گاهی وقتها از هر ماشینی ماشینتر میشود و طبق یک برنامه که حتی شاید غلط باشد سالهای سال به فعالیت ادامه میدهد.
مثلا من مطابق تربیتم و تجربیاتی که در کودکی و نوجوانی کسب کردم داری ذهنیتی این چنین بودم:
وقتی چیزی بر وفق مرادم نیست باید عصبانی بشوم، چون همه چیز باید همان باشد که من میخواهم.
خوب ناگفته پیداست که من همیشه عصبانی بودم. چون در طول شبانه روز شاید علیرغم سعی و تلاش من خیلی چیزها بر وفق مراد نبود. حالا آن را با ذهنیت زیر جابه جا کردهام:
وقتی چیزی بر وفق مرادم نیست توجه و مراقبت من را میطلبد، من با نثار آرامش و توجه همه چیز را به بهترین شیوه تغییر میدهم.
حالا جای عصبانیت را یک نوع سرگرمی مفرح گرفته هر چیزی که سر جایش نیست بیشتر کنجکاوی و تلاش من را تحریک میکند تا راه حلش را پیدا کنم. انرژی آزاد شده ناشی از عصبانی نشدن هم جاهای بهتری صرف میشود.