اشتیاق
به تازگی نوشتهای خواندم که در آن یک چیزی خیلی ذهن من را به خودش مشغول کرده و آن اشتیاق است. عاملی که اگر نباشد آرزوها، دعاها، درخواستها و خلاصه هر چه که خواهان آن هستیم به حقیقت نمیپیوندد.
یاد این شعر مولوی افتادم که
آنچه روبه بچه را کند شیر ژیان
اشتیاق است اشتیاق است اشتیاق
قدرت اشتیاق به حدی است که میتواند چیزهای سخت و آرزوهای دور و کارهای نشدنی را قابل دسترس و شدنی کند. اشتیاق را برای خودم اینطوری معنی میکنم که یک حس خواستن خیلی شدید با شور و خوشحالی. آن خواستنی که در آن اضطراب باشد یا وحشت یا حتی حسرت اینکه کاش بشود، اسمش اشتیاق نیست. دعایی هم که آغشته به اضطراب و حسرت و غم باشد همینطوری است یعنی برای اینکه اثر بخش باشد باید امید و خوشحالی حاصل از برآورده شدنش از قبل در قلب آدم باشد. خیلی وقتها هم سفارش شده طوری دعا کنید که گویی برآورده شده است.
حالا ربط اینها به موضوع این وبلاگ چیست؟ خوب من خیلی وقتها فقط به خاطر بیزاری از خلق و خوی خودم است که میخواهم آن را ترک کنم. یعنی بیشتر حس پشیمانی، ناراحتی از چیزی که هستم و حسرت از کارهایی که کردم عامل محرک من است برای تغییر. شاید برای این است که هنوز هم وقتهایی هست که موفق نمیشوم. میخواهم آن اشتیاق واقعی را در خودم بیدار کنم تا به مدد همان همه چیز رو به راه شود. قبلا هم بارها پیش آمده که با اشتیاق چیزی را خواستهام یا خواستار انجام چیزی شدهام و به طرز باورنکردنی به وقوع پیوسته.
1گفته بودم این هفته روی با حوصله بودن تمرکز کنم. اما نتیجه این یکی دو روز که خیلی خوب نبوده. وقتی حوصله نیست آستانه تحمل پایین است و عصبانی شدن راحت. البته تا مرز عصبانی شدن پیش رفتهام اما توانستهام خودم را کنترل کنم. حالا میخواهم به دنبال ریشههای بیحوصلگی بگردم. و مثل عصبانیت مورد به مورد دنبال چاره جویی برایش باشم. تجربه نشان داده که با موردی برخورد کردن کنترل راحتتر است. او وقتی برای عصبانیت (مثل موقع بیرون رفتن) برنامهریزی کردهام خیلی چیزها بهبود پیدا کرده
2امروز اولین روز ماه رجب است و من نمیدانستم، حالا تصمیم دارم یک برنامه ریزی حساب شده داشته باشم و امیدوارم این تاریخ شروعی برای برنامههای خوبم باشد. برنامههایی که با اشتیاق فراوان دنبالشان کنم.