بیست و نهم
سلام بر روز بیست و نهم
من خوبم. همچنان تمرین می کنم. هر روز و خیلی خیلی از این جهت خوشحالم. صبح مراقبه کردم. خوب بود تمرکزم از دیروز خیلی بهتر بود. برای اولین بار در عمرم بیست و نه روز بدون وقفه مراقبه کردم و سعی کردم کیفیتش هم خوب باشه و این عالیه. حدود ده روزی هم هست که هر روز زبان می خونم این هم خیلی خوبه.
کارهای زیادی دارم و با برنامه های جدیدی که اضافه کردم حتما باید ذهنم آرام باشه تا بتونم به همشون برسم.
راستی از امروز یک کار دیگه هم می کنم که اصلا وقت نمی بره و خیلی هم خوبه. اینکه در حین هر کاری که هستم مراقبه کنم. یعنی چی؟ یعنی اینکه وقتی دارم کارهای خونه را انجام می دم، دقیقا همانجا باشم و ذهنم پرش نداشته باشه. وقتی دارم سبزی پاک می کنم حواسم به سبزی ها باشه به رنگشون به ساقه ها به حجمی که قراره پاک کنم به دقت و آرامش بهشون نگاه کنم. سعی کنم عطرشون رو حس کنم. وقتی قراره جارو برقی بکشم حواسم فقط همانجا باشه. روی گلهای قالی. روی ذره هایی که وارد خرطوم جارو برقی می شه به صدای جاروبرقی و به قسمتهایی که جارو می کشم. وقتی کتاب می خونم فقط حواسم به خط خط کتاب باشه و با هر خطی که می خونم یاد چیزی نیفتم و پرت نشم به جایی دیگه. وقتی دارم آشپزی می کنم نگاه کنم به سبزیجاتی که خرد می کنم به صدای چاقو روی تخته گوش کنم به ظاهر موادی که استفاده می کنم دقت کنم، به رنگشون عطرشون اندازشون.............. این یک مراقبه عالیه. فایده اش چیه ؟ قبلا هم گفتم مراقبه یعنی مراقبت کردن. مراقبت کردن از فکر و ذهن اینکه غوطه نخوره در گذشته و آینده فقط در زمان حال باشه. اینطوری کمتر هیجانات آنی به سراغش میاد، کمتر غصه می خوره، کمتر یاد خاطرات تلخ و شیرین می افته، کمتر رفتار دیگران را قضاوت می کنه. ذهن رها و سیال و آزاد می شه و جسم هم از دست ذهن در آسایشه. قلب که تحت تاثیر افکار دور و نزدیک نیست به آرامی و منظمی به تپیدن ادامه میده. تنفس روش عادی خودش را داره. ماهیچه ها بی خود منقبض نمی شن، فشار خون بالا نمیره ریه ها آرام و خوب کار می کنند و از همه مهمتر مغز راحت و آسوده است. شاید همه این چیزهایی که نوشتم به نظر نیاد اما کافیه که دقت کنید. وقتی که به یک اتفاق ناگوار فکر می کنید یا روی یک خاطره بد متمرکز می شید برای بدن این فقط یک خاطره نیست یا یک احتمال در آینده نیست بلکه مثل اینه که در همان آن داره اون رو تجربه می کنه. پس قلب شروع می کنه به تند تند زدن، بدن در حالت تدافعی قرار می گیره نفس ها تند و سطحی می شه. تعرق بیشتر میشه ماهیچه ها منقبض می شن. اگر درکش نمی کنیم فقط به خاطر اینه که توی ذهنمون مشغول چیز دیگه ای هستیم و تصور کنید در همان حال داریم کاری هم انجام می دیم که انرژی بره خوب معلومه چقدر جسم و ذهن خسته و فرسوده میشه. و معلومه که در چینین حالتی کوچکترین محرکی از بیرون می تونه عصبانیت را به وجود بیاره.
من این تمرین را چند وقت هست شروع کردم اما مرتب نیست مثلا همین امروز ظهر که داشتم آشپزی می کردم موقع شستن کلمها یادم افتاد و گفتم باید مرتب این تمرین را هم انجام بدم. برای همین اینجا نوشتم که یادم باشه در زمان حال باشم.