سرزنش نکن، ایراد نگیر، غر نزن
غرغر کردن، نق زدن، ناله کردن، شکایت داشتن، ناراضی بودن و دنبال بهانه گشتن برای ناراضی بودن نشان از یک ذهن و درون ناآرام دارد. حالا چرا این ذهن این همه ناآرام است؟ من فکر میکنم حداقل برای خود من اینطور است که دلیلش سرزنش کردن است که گاهی ما اسمش را به اشتباه انتقاد میگذاریم. این سرزنش یا انتقاد میتواند از بیرون باشد یا از درون یعنی اطرافیان آدم دائماً اشتباهات ما را به رخ ما بکشند و هر بار که مشکلی پیش میآید انگشت اتهامشان خود ما را نشانه میرود و دائم تکرار میکنند که به ما گفته بودند و تذکر داده بودند اما ما گوش نکرده بودیم.
پس از مدتی این امر درونی میشود یعنی انگار یک نفر توی سر ما نشسته و دائم به ما میگوید بیعرضه هستیم، هیچ وقت هیچ کاری را تمام نکردهایم، لیاقت نداریم، عجولیم، ترسوئیم، عصبانی هستیم. بعد ما هم این صداهایی را که توی سرمان میشنویم به اطرافیانمان انتقال میدهیم و به این ترتیب یک چرخه باطل تولید میشود که عدم اعتماد به نفس، عدم امنیت و اضطراب تولید میکند.
من همین امروز میخواهم این چرخه باطل را تعطیل کنم و زندگی جدیدی بدون سرزنش کردن شروع کنم.
چگونه؟
راستش خیلی سخت است که با یک خانه ریخت و پاش روبرو بشوی و نتوانی به اطرافیانت که بیتوجه همه چیز را به هم میریزند ایراد بگیری. من تا قبل از این اینطوری رفتار میکردم:
از آنجایی که هر کاری با تمرین و ممارست به ثمر میرسه این کار را هم باید روزها و هفته انجام بدم تا برای اطرافیانم ملکه ذهن بشود و نتیجهاش را ببینیم. امیدوارم به زودی این ورود ممنوع بزرگ به سرزنش کردن، ایراد گرفتن و غرزدن زندگیم را به بهترین نحو متحول کنه.