از عصبانیت های پیش بینی نشده
بعضی وقتها پیش میآید که بر اثر عجله، بیحوصلگی و یا بیتوجهی چیزی از دستم میافتد، چیزی را پیدا نمیکنم، یا نمیتوانم تمرکز کنم و کاری را که در حال انجامش هستم به خوبی انجام بدهم، در این جور مواقع معمولا عصبانی میشوم و زیر لب غرغر میکنم یا سریع تقصیر را گردن کسی یا چیز دیگری میاندازم. مثل اینکه از بس خانه را نامنظم کردید هیچی را پیدا نمیکنم، از بس سر و صدا هست لیوان از دستم افتاد، تقصیر شماست که حرف میزنید و من یادم رفت زیر غذا را خاموش کنم.
دارم به این مساله توجه میکنم تا در مورد اتفاقات پیشبینی نشده اولا آنها را به عنوان یک اتفاق بپذیرم و در ذهنم به خودم بقبولانم برای هر کسی هر از گاهی پیش میآید و طبیعی است و در ثانی مسئولیت خود در اتفاقات را بپذیرم. در ضمن دنبال مقصر گشتن و انگشت اتهام را به سوی دیگران چرخاندن نه کمکی به بهبود وضعیت میکند و نه زمان را به عقب برمیگرداند و جلوی اتفاق افتاده شده را میگیرد.
بنابراین در این جور مواقع سکوت میکنم و در آرامش بدون هدر دادن نیرو و انرژی و بدون عصبی کردن اطرافیان دنبال راه حل میگردم.