یک : ایمان آوردم بر من ظاهر شو!
(قول می دهم تا عید قربان دیگر تمرین کنم دلم زنگار هیچ کینه ای نگیرد.)
این جمله را عید قربان نوشتم. دارم تمرین می کنم سخت و سفت ،تا دلم رنگ هیچ کینه ای نگیرد. آسان نیست. مثل لیز خوردن از یک پله لغزان است و به خودت که بجنبی می بینی ته ته ته هستی. یک صحنه کوچک، یک حرف نه چندان نیشدار، یک رفتار نه چندان نامحترمانه ..... و بعد می بینی ساعتهاست داری روی دیوارهای دلت کینه می پاشی و ظرفیت دل و ذهنت را از چیزهای بد پر می کنی.
فراموشی و چشم پوشی خیلی خوب است. خیلی خوب است که آدم یک کمی خودش را بزند به ندیدن به نشنیدن و ندانستن. اصلا ببرای حفظ سلامت روح و جسمش تمرین ندیدن و نشنیدن و ندانستن بکند تا از همه درگیریها دور بماند. توی همین فاصله کوتاه چند بار لغزیده ام و سر خورده ام تا ته ته........؟؟
حرفهای خداوند عزیز را فراموش کرده بودم. مگر نه اینکه بگویم ایمان آورده ام دیگر خدا رها نمی کند. ول کن نیست. امتحان می کند. تا ایمانم را محکم کند.
احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون»; آیا مردم گمان می کنند گفتند ما ایمان آوردیم رهاشان کنند و امتحان نمی شوند؟سوره عنکبوت آیه 2
اگر تلاش کردم و آنا نتیجه نداد بپذیرم که شکست هم قسمتی از همین امتحان است. ناامیدی و یاس معنی ندارد باز باید بگویم ایمان آورده ام تا باز امتحان شوم آنقدر ایمان بیاورم و امتحان بشوم و مردود بشوم تا بالاخره طعم پیروزی را بچشم. تا بالاخره امتحان دادن را یاد بگیرم و قبول شدن در درگاه الهی را.
دوباره شروع می کنم. باید منظم باشم و بنویسم و بخوانم به خودم امتیاز بدهم تا یاد بگیرم. به این گمان باطل هم که دیگر سگ نفس رام شده گوش ندهم. حالاها حالاها باید از پی آن بدوم. اینکه به حال خودش رهایش کنم خطاست............