روز دوازدهم
آرامم. اما می دانم نباید گول این آرامش سطحی را بخورم. می دانم هر روز و هر ساعت ممکنه یک سنگ کوچک این دریای به ظاهر آرام را به هم بریزه. اما اونقدر باید سنگها بریزند توی این دریا تا دیگه سنگی نمونه. سنگ کینه، سنگ حسادت، سنگ خشم، سنگ ناشکیبایی، سنگ زودرنجی،...... هر بار که سنگی ریخت و من خوب ازش درس گرفتم و آرامش پیدا کردم دیگه جایی برای دوباره نا آرام شدن نمیمونه.
اما حالا حالا ها سنگ است و طوفان که باید مدیریت کنم.
بعضی وقتها فکر می کنم در مدیریت مراحل مختلفم خیلی باری به هر جهت هستم. یعنی یک اصولی را باید از قبل از هر گونه اتفاقی برای خودم مشخص کنم تا وقتی چیزی پیش اومد آمادگی داشته باشم و رفتاری نکنم که درست نباشه یا بشه بهتر از اون رو انجام داد.
مثلا اگر من با خودم به این نتیجه رسیده باشم که تحت هیچ شرایطی نباید خشمگین بشم. اگر از قبل با خودم حلاجی کرده باشم که خشم نشانه ناشکیبایی و بی طاقتی و عدم بردباریه، نتیجه رفتار خشمگین همیشه بد و نادرسته، خشم فقط و فقط پشیمانی میاره. هیچ اتفاقی نیست که توصیه شده باشه باید براش عصبانی شد. (برخورد با صلابت هم با عصبانیت و خشم کور فرق می کنه). حتی بر عکس سفارش شده وقتی به نادرست و غلط هم با تو رفتار شد باز خشمگین نشو. امام باقر علیه السلام: اِنْ کُذِّبْتَ فَلا تَغْضَبْ؛اگر به تو نسبت دروغ دادند، خشمگین مشو. حتی اگر به تو تهمت زدند هم عصبانی نشو.
خوب اگر من از قبل این را برای خودم حل کرده باشم در بدترین حالتها هم می دانم که دنبال خشم نروم. و مطمئنا در آرامش هر تصمیمی گرفته بشه بهتر از تصمیم در زمان خشمه.
یا مثلا من اگر با خودم به این نتیجه رسیده باشم که فلانی و فلانی رفتارهایی دارند که به درست یا غلط مورد پسند من نیست و من مجبورم باهاشون معاشرت داشته باشم نمیشه هم دائم باهاشون جر و بحث کرد و تذکر داد پس اصلا دیگه بهش فکر نکن. پیامبر صلی الله علیه و آله: لَیْسَ بِحَلیمٍ مَنْ لَمْ یُعاشِرْ بِالْمَعْرُوفِ مَنْ لابُدَّ لَهُ مِنْ مُعاشَرَتِهِ حَتّىیَجْعَلَ اللّه ُ مِنْ ذلِکَ مَخْرَجا؛بردبار نیست آن که با کسى که چاره اى جز معاشرت با او ندارد به نیکى معاشرت نکند تا این که خداوند براى او راه نجاتى از معاشرت با وى فراهم آورد. خوب دیگه از رفتارهای به ظاهر عجیب و غریب ناراحت و متعجب نمیشم .
توی رفتار با بچه هم همینه اگر بدونم نه قراره عصبانی بشم و نه قراره تهدید کنم و سرزنش دنبال راه بهتری می گردم یا در بهترین شرایط سکوت می کنم.
حالا تنها مشکلی که دارم اولویت بندیه و فکر می کنم بهتر باشه اولویت اولم اصلا خشمگین نشدن باشه. فکر می کنم چالش جالبیه و من بعد از اینهمه تمرین مسلما خیلی بهتر از قبل از پسش برمیام.
اما کارهایی که باید انجام بدم:
- در موقع عصبانیت جملات تاکیدی بگم.
- فکرهایی که می دونم به عصبانیت ختم می شه را از سرم بیرون کنم.
- برای مشکلاتی که پیش میاد با جدیت دنبال راه حل باشم و یادم باشه با عصبانیت حل نمیشه
- احادیث مربوط به عصبانیت را دائما مرور کنم و مثل ذکر باشه برام مخصوصا این سه تا حدیث
پیامبر صلی الله علیه و آله: ما تَجَرَّعَ عَبدٌ جُرعَةً اَفضَلَ عِنْدَ اللّه ِ مِنْ جُرعَةِ غَیْظٍ کَظَمَها اِبتِغاءَوَجهِ اللّه ِ؛ انسان هیچ جرعه اى ننوشید که نزد خدا از جرعه خشمى که براى رضاى خدا فروخورد بهتر باشد. نهج الفصاحه
امام على علیه السلام: إنْ لَمْ تَکُنْ حَلیما فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلاّ أَوشَکَ أَنْ یَکونَمِنْهُمْ؛ اگر بردبار نیستى خود را بردبار جلوه ده، زیرا کمتر کسى است که خود را شبیه گروهى کند و بزودى یکى از آنان نشود. نهج البلاغه
امام باقر علیه السلام: اِنْ کُذِّبْتَ فَلا تَغْضَبْ؛اگر به تو نسبت دروغ دادند، خشمگین مشو.
این هم چالش این هفته