زندگی روی خط تعادل

روز هشتم

    نظر

امروز روز هشتمه و من آماده هستم که دوباره تازه نفس شروع کنم. کارهای زیادی دارم که امیدوارم تا آخر امروز به انجام برسونم.

راستش فکر می کنم یک جای کار می لنگه باید سرعتم بیشتر از اینها بشه خیلی روی خودم کار می کنم اما اونطوری که انتظار دارم نتیجه اش را نمی بینم نمی دونم شاید انتظارم  زیاد و صبرم کمه به هر حال این دلیلی نمیشه ادامه ندم یا سست بشم.

امروز دلم می خواد یه چیزی در مورد تنبیه بنویسم

تنبیه یک تیغ تیز و برنده است و همیشه باید در آخرین مرحله استفاده بشه. بچه ای که دائم تنبیه می شه از تنبیه هیچ واهمه ای نداره و در واقع تنبیه کاربرد خودش را از دست می ده و بی اثر می شه. تنبیه پی در پی می تونه اعتماد به نفس بچه را کاهش بده و احساس بدی نسبت به خودش در بچه ایجاد کنه که خیلی سخت بشه از بین بردش. حس بد بودن ، به درد نخوردن، طرد شدن، بی عرضه بودن، ...پس بهترین راه اینه که میزان تنبیه را به حداقل رسوند و حتی بعضی وقتها اشتباهات را نادیده انگاشت. بچه ای که زیاد کار اشتباه انجام می ده قبل از تنبیه به توجه و محبت احتیاج داره. اگر توجه و محبت کافی دریافت کنه به میزان قابل توجهی سازگار تر و آرام تر میشه.

در مورد تنبیه یک نکته دیگر را هم باید مورد توجه قرار داد اینکه بچه ها را چرا تنبیه می کنیم؟ چون به حرف ما گوش ندادن؟ اینکه بچه به حرف ما گوش نده دلیلی برای تنبیه کردن نیست. اگر هر لحظه قانونی در نظر می گیریم و انتظار داریم بچه انجامش دهد کاملا در اشتباهیم. باید یک سری قانون از قبل مشخص بشه و کاملا برای بچه توضیح داده بشه بعد اگر تعدی کرد تنبیه بشه. نه اینکه منتظر باشیم کار بدی بکنه و یادمون بیفته تنبیهش کنیم بدون اینکه توضیحی داده باشیم.

تنبیه یه جور زخم زدنه. اگر زخم التیام نشه و باز بمونه اثرات خیلی بدی داره.