اول تیر روز یکم
دیروز یک تیر روز یکم بود.
دوباره شروع کردم. نباید بگذارم دلایل مختلف و علت تراشی های بیجا مانع پیشرفتم بشن. پیشرفت هم یعنی فقط در جهتی حرکت کنم که باعث رضای خدا بشه و تقوای من زیاد بشه.
تا الان به خیلی از نقاط ضعفم به خیلی از صفاتم که باید تغییر کنه آگاهی پیدا کردم. بقیه هم مطمئنم کم کم می فهمم. حالا می خوام برم به مبارزه با سخت ترین و کله شق ترین صفتم که همانا تنبلی و پشت گوش انداختن است. ایده های بزرگ و عالی دارم فکرهای خوبی که اگر تا الان عملی شده بودند من آدم دیگری بودند این فکرها و ایده ها اونقدر خوبن که بعضی وقتها فکرم می کنم آخه چرا انجامشون نمی دم؟؟؟ امااااااا امان از تنبلی. امان از این نفس اماره که دائم می گه وقت داری دیر نمیشه حالا یه وقت دیگه چه عجله ایه..............
این میشه که توی دفتر خاطرات بیست سال پیشم چیزی نوشتم که هنوز بعد از بیست سال هم عملیش نکردم!!!! اما دیگه حالا وقتشه که بگم همین الان و همین حالا باید انجام بشه . هر برنامه ای که می گذارم واقعا پایبند باشم که انجامش بدم.
دیروز خیلی خوب پیش رفتم و تا حدی از خودم راضیم.