بیست و هفتم آغاز زندگی با عشق
روابطم با دخترک وارد فصل جدیدی شده. فصلی که لحظه به لحظه اش را می نوشم. سعی کردم عامل هر کاری و هر عکس العملی و هر حرف و برنامه ای فقط عشق و محبت باشه . نه تنها برای دخترک بلکه برای هر کاری. اگر خانه را تمیز می کنم از عشق و محبت بی حساب و بی توقع باشه. اگر غذا درست می کنم اگر بیرون می رم اگر انتقاد می کنم اگر قراره تنبیه کنم اگر قراره حتی راه برم فقط نیروی محرکه من عشق باشه و بس. همون چیزی که بی نهایت بار شنیدم خدا به بنده هاش داره.
تصمیم گرفتم حتی اگر قراره با دخترک درباره رفتارهاش حرف بزنم فقط از سر عشق باشه نه از عصبانیت و خشم و بی حوصلگی.
چند روز پیش قرار بود بریم بیرون درست وقتی از خونه خارج شدیم دیدم لباسهاش خیلی کمه شال گردن برنداشته و از سرما داره می لرزه.....درونم عصبانیت می خواست شعله بکشه. فرصت نبود برگردیم خونه. اتوبوس را از دست می دادیم. رفتن به اون شکل هم خوب خیلی سخت بود مخصوصا موقع برگشت که هوا سردتر هم بود و از جای گرمی بیرون می اومدیم. خیلی سعی کردم واقعا آروم باشم. آروم موندم رفتیم توی راه بهش گفتم عزیزم دیدی چقدر سرده؟ از این به بعد مواظب خودت باش حتی اگر من حواسم نبود شال و کلاه و دستکش بردار. برگشتن هم زنگ زدم پدر بیاد دنبالمون و همه چی حل شد.
اما من تداوممم آرزوست اینکه حداقل ده روز بتونم بدون وقفه این کار را ادامه بدهم. با عشق و دوستی و محبت .
اینکه این رفتارم با دخترک اونقدر تداوم داشته باشه که اون هم باورش بشه عشق منو. دوست دارم انسان باشم و بزرگ و بزرگوار. آدم اگر در حق عزیزترینهاش نتونه با عشق خالص رفتار کنه، پس در برابر خلق خدا چه کار می کنه؟
خلاصه دارم با بغضی در گلو می نویسم از اینکه چرا چرا و چرا اینهمه سرعتم کمه. دیشب به همسرم می گفتم در فضیلت خیلی اعمال شنیدم اما همون اعمال رو که انجام می دم انگار برای من اثر نداره. می دونم که وسوسه شیطانه دیگه به تجربه به من ثابت شده که خیلی وقتها با گذر زمان متوجه اثر اعمالمون چه خوب و چه بد میشیم اما خوب من انتظار دارم خدا یک نشونه به من بده یک نشونه که ته دلم از عشق گرم و روشن بشه. که انرژی جدید و تازه ای بگیرم. سردرگمم امیدوارم عشق کمکم کنه.
برای این هفته قرار بود من با صدای آروم حرف بزنم. واقعا حرف زدن شمرده شمرده و با صدای آروم معجزه می کنه. نمیشه با صدای آروم و شمرده حرف بزنی و عصبانی باشی. نمیشه با صدای آروم و شمرده حرف بزنی و کسی رو عصبانی کنی. حتی وقتی یکی هیجان خشم و عصبانیت باعث شده بلند و بد حرف بزنه با شمرده حرف زدنت اروم میشه. دارم رعایش می کنم تا انشالله همه چی رو به راه بشه.
راستی قرار شده میوه و سبزیجات زیادی را وارد رژیم غذاییمون بکنیم که باعث بشه کمتر روغن و گوشت بخوریم. باید برم دنبال دستور سالادهای مختلف. این هم یک تحول جدید در داشتن یک خانواده سالم.