برای داشتن زندگی آرام عصبانی نشدن کافی نیست
توی این روزهای آخر سال با این همه کاری که هنوز تمام نشده باز هم وقتی برای نوشتن از عصبانیت اختصاص میدهم چون خیلی مهم است که هر روز و هر روز به آن توجه کنم.
عصبانیت مثل یک زنجیری است که هر حلقهاش یک صفت زشت است. یعنی وقتی عصبانی میشوم نه تنها بلند حرف میزنم و حرکاتم خشن است بلکه خیلی وقتها تهدید هم میکنم سرزنش هم میکنم و حتی تحقیر هم میکنم و حتی حرف زشتی هم میزنم. اما امروز میخواهم درباره چیز دیگری بنویسم، خیلی وقتها پیش میآید که من عصبانی نشوم اما دیگران را عصبانی کنم و برای درمان عصبانیتم باید آن جنبه هایی که دیگران را عصبانی میکند را هم درمان کنم. مثلا صبح ها بارها به دخترم هر کاری را صد بار تکرار میکنم. برو دستشویی، خوراکی یادت نره، دهنت را بشور، دفترت یادت نره. راه حلی که الان به ذهنم میرسد این است که از این به بعد سعی کنم دستش را بگیرم ببرم دستشویی، کمکش کنم و دفترها را با او چک کنم، و از همه مهمتر هر جملهای را چند بار تکرار نکنم و دیگران را مضطرب نکنم.
برای عصبانی نشدن باید مواظب باشم دیگران را هم عصبانی نکنم یعنی دیگران را هم محترم بشمرم. فکر میکنم این که خودم را مهمتر از همه میبینم برای من این حق را ایجاد میکند که عصبانی بشوم یعنی آنقدر خودم را محق میدانم که همیشه عصبانی هستم و همیشه فکر میکنم که حق دارم که عصبانی باشم.
بعضی وقتها من هم رفتارهای غیر قابل تحملی دارم. مثلا بیمقدمه میروم سراغ دخترم یا همسرم و کاری را که انجام ندادهاند به رخشان میکشم و از آنها میخواهم همان لحظه دست به کار بشوند. یا بعضی وقتها ناگهان تصمیم میگیرم خانه را تمیز کنم و از دختر و همسرم که اصلا در جریان تصمیم من نیستند کمکم کنند. که خوب این کارها آرامش آنها را بر هم میزند و زمینههای عصبانیت من و آنها را فراهم میکند.
امیدوارم در سال جدید بتوانم با تکیه بر تحلیلهایی که از شخصیت خودم شروع کردهام و با جایگزین کردن تصمیمات منطقی به جای تصمیمات شتابزده و عجولانه زندگی آرامی را در کنار عزیزانم تجربه کنم.