سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

پنج شنبه بیست و سوم

    نظر

پنج شنبه ها دوست دارم خیرات بدهم. دوست دارم غذایی بدهم به فقرا. اما تعداد پنج شنبه هایی که عملی بشود دارد کم و کمتر می شود!! نمی دانم چرا سعادت ندارم. چرا قسمت نمی شود. هر چقدر برنامه ریزی می کنم که درست بشود و هر چقدر می خواهم که هر چه زودتر بروم نمی شود انگار یا اگر بروم فقیری پیدا نمیشود  و من با غذاها بر میگردم خانه!! بماند که جو خانه همیشه علیه من است از اینکه لازم نیست اینطوری خیرات بدهی! خرما بخر! بده به دوستان و آشنایان! کلا من هر کاری می کنم ساز مخالف زیاد است حتی اگر آن کار بهترین باشد. با خودم می گویم شاید همین باعث شده من سست بشوم و حتی وقتی می روم بیرون فقیری پیدا نکنم!! این پنج شنبه که نشد انشالله پنج شنبه بعد قسمت بشود این کار را می کنم.