سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

پنج

    نظر

خدایا شکرت پنج هم تمام شد.

نماز صبح و ظهر و عصر سر وقت خوانده شد. بعد از نماز صبح نخوابیدم. ظهر و عصر خونه نبودم اما خوندم. برنامه ریزیم را تقریبا خوب انجام دادم. با دخترک حوصله به خرج دادم. ریاضی نخواندیم چون وقت نشد حیف!! اما کتاب خواندم برایش. لذت برد. خوشحالم.

یک کمی این روزها نمی دانم با چیزهایی که ناراحتم می کند چه کنم و همه آنها روی هم تلنبار می شوند. چون مربوط به نزدیکان است و من اصولا اهل قهر و قهر کشی کردن قرار نیست باشم پس این گزینه حذف می شود. طرف اگر اصلا اهل بحث کردن به معنی حرف زدن نباشد این گزینه هم حذف می شود. بهترین راه حلم این روزها سکوت و گذشتن است و انگار که جواب می دهد. اما نمی دانم تا کی خداکند راه حل پیدا بشود.

این روزها با خودم یک چیز را هی تکرار می کنم. آهسته پیوسته پیوسته همیشه ، تداوم پشتکار.............. بارها شنیدم آدمها و حتی خودم از این دلخور هستیم که من هر روز اینجا را تمیز می کنم اما باز معلوم نیست. هر روز مرتب می کنم اما ... هر روز هر روز اما و یادمون می ره که بعضی چیزها را همیشه دائم آهسته و پیوسته باید انجام داد وگرنه اثرشون از بین می ره. در واقع همین پیوستگی و دائمی بودنشون هست که اثرشون رو پایدار می کنه. ما هیچ وقت از این که هر روز سه بار باید غذا بخوریم شاکی نیستیم یا از اینکه هر شب می خوابیم چون این به این کارها نیاز داریم، و دوستشون داریم بنابراین غر نمی زنیم برای کارهای دیگه هم باید سعی کنیم دوستشون داشته باشیم. و به جای غر زدن یادمون باشه یه کارهایی را همیشه باید انجام بدیم باید توی ذهنا این موضوع را بپذیریم.

این روزها همش دارم تکرار می کنم. تکرار اینکه با یکی از بزرگترین ضعفهام که نداشتن پشتکاره بجنگم. من بهترین و ناب ترین ایده ها رو دارم اما چون تا الان پشتکارم کم بوده حتی چهار تا کار خوب هم به ثمر نرسوندم...... دائم با خودم می گم امیدوارم بتونم این ضعف را تبدیل به قوت کنم و روز قیامت از زیانکاران نباشم.

 

این روزها مراقبه می کنم اما صبح ها بس که خواب آلوده ام دائما تلو تلو می خورم... باید کمی زودتر بخوابم. دوم اینکه برنامه ریزی شبانه را برای روز بعد را خوب ادامه می دهم اما هر روز مهمترین برنامه ام را پشت گوش می اندازم ..... خدا فقط خودش کمک کند.

فردا می خواهم با دخترک بسیار آرام و مهربان باشم اصلا می خواهم فردا را روز او اعلام کنم. غر نزنم، سرزنش نکنم، عجله نکنم، هولش نکنم یادم بماند برای رفتن به مدرسه باز هم کلی طول می دهد پس یاد بگیرم به جای ویران کردن بچگیش و ایجاد اضطراب و ناراحتی حالا که بلد نیستم کمکش کنم حداقل سکوت و آرامش به کار ببندم.