روز بیست سوم
روزها از پشت هم میان و میرن. زمان می ره عمر می ره جوانی می ره همه چیز می ره و تنها تو هستی که پابرجا خواهی موند.
فکرش باعث می شه وحشتها فرار کنن فکر اینکه تو همیشه بودی و خواهی ماند.
خدای مهربان دلم را آرام کن. خدایا ممنونم از فرصتی که به من دادی اما کمک کن هدرش نکنم و درست ازش استفاده کنم.
اونقدر می نویسم اونقدر تکرار می کنم تا مسیر درست را از بر بشم و هی پرت نشم به بیراهه. خدای مهربان کمک کن با عشق زندگی کنم با عشق نفس بکشم با عشق به دیگران کمک کنم با عشق کارهامو انجام بدم خدایا صمیمانه از تو می خوام اینها رو
برنامم را مرور می کنم.
یک هرشب برای شب بعد برنامه ریزی می کنم.
دو سعی می کنم به برنامه هام پایبند بمونم
سه حرف باطل ممنوع
چهار فکر باطل ممنوع
پنج دقت کنم نمازهام رو با حواس جمع بخونم
شش همه چیز رو به خدا بسپرم و من فقط مثل یک ناظر بهش نگاه کنم.