سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

نوزدهم

    نظر

امروز نوزدهمین روز است و چیزی نمانده که به نیمه راه برسم

یک سناریویی دارم انگار که هر چند وقت یکبار تکرار می شود. و نتیجه همان است. یا باید آن داستان را عوض کنم یا نتیجه را که هیچ کدامش را نمی دانم. حریف ضعیف دوست ندارم. با حریف ضعیف خیلی زود دوست می شوم و جنگ تمام می شود با حریف ضعیف احمق؟؟؟ نمی دانم چه کنم.

خسته ام مثل کسی که باسپاهی نادان می جنگد. خسته ام از دیکته کردن بدیهیات به آدمهای بدیهی زندگیم. خسته ام از درخواست کردن هر چه غیر درخواست کردنی است. خسته ام از راه حل پیدا نشدنی خسته ام از آدمهایی که دور و برم جمع کرده ام و به هیچ کار نمی آیند.

خدایا خسته، غمگین و سردرگمم این امتحان است ابتلا است یا .....چی؟

امروز گفتم دیگر تمام شد من هر چه صبر داشتم تمام شد دیگر تحمل آدمهای عوضی را ندارم اما حذف کردنشان ممکن نیست. شاید زندگیم بپاشد آنقدرها هم که باید بد نیستند اما احمق تا دلت بخواهد.