یک دو سه باز هم دوباره
یک بار دیگر شروع می کنم
یادم نبود بنویسم که یک صفت خوبی که مدیون تربیت والدینم هستم این است که از شکست خوردن اصلا ناامید نمیشوم. یعنی وقتی قصد انجام کاری را میکنم معمولا خیلی با پشتکار دنبالش را میگیرم و چون هدف را میبینم زود خسته نمیشوم و ادامه میدهم. حالا هم هدف من این است اژدهای زخم خورده عصبانیت را که این روزها بهتر مهار شده و گاهگاهی خوابش می برد از وجودم بندازم بیرون. واقعا مثل یک صفت زائد به من چسبیده و وجودش من را آزار می دهد.
هر کاری که لازم باشد انجام میدهم چون تصمیم جدی دارم . این دفعه می خواهم یک برنامه ریزی با جزئیات ظریف تر داشته باشم تا اصلا تاکید می کنم اصلا عصبانی نشوم. راستی یادم رفته بود بنویسم که از وقتی من آرام شده ام دخترم هم خیلی تغییر کرده و لجبازی ها و جیغ و دادها خیلی آرام شده همین به من انرژی میدهد تا جلوتر بروم.
چهل روز برای مطیع گرداندن نفس پلید حیوانی؛ ترک عصبانیت
دوست دارم جزییات هر روزه را بنویسم تا شاید راه گشایی باشد برای دیگران اما با نزدیک شدن به سال جدید و تعطیلات فرصت نوشتن ندارم. اما سعی می کنم بنویسم
التماس دعا