سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

اژدهای خفته ای به نام عصبانیت

    نظر

گزارش روز پنج و شش

دیروز دخترم کار خیلی بدی کرد بد و غیر منتظره و من به یک باره همه عهد و پیمانم فراموشم شد و اونقدر با عصبانیت سرش داد زدم که خودش هم تعجب کرد. بله متاسفانه غلبه بر عصبانیت اونقدرها هم آسان نیست. بعد از اون اتفاق تازه دیدم با اینکه هر روز دارم تمرین می کنم اما فقط موفق شده‌ام که مانع بیدار شدن خشمم بشوم و آن را درمان نکرده‌ام و از بین نبرده‌ام. یعنی انگار خشم یک اژدهایی باشد که من این روزها یاد گرفته‌ام بخوابانمش اما آن اژدها در عمق وجود من هست و در مواقعی که حواسم بهش نباشه یک چیزهایی باعث بیدار شدنش می‌شود.

دوست دارم این اژدها را از وجود خودم بیرون بندازم دوست دارم ته ته ذهن و ضمیر ناخودآگاهم به جای عصبانیت منطق جایگزین بشه تا هر چقدر شرایطی غیر منتظره باشه باز هم با سعه صدر و صبر همه چیز را ببینم. دوباره از صفر شروع می کنم. تنها چیزی که به من امیدواری می دهد همین است که اینها را اینجا ثبت می کنم و سعی می کنم گاهگاهی نوشته‌هایم را مرور کنم تا هم هدفم دوباره در خاطرم زنده بشه و هم به طور پیوسته با خشمم برخورد کنم و از همه مهمتر درمانش کنم. 

با خودم تکرار می کنم همه چیز آرام است و هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند مرا عصبانی کند.

من آرام هستم.

هیچ مشکلی با عصبانیت حل نمی شود.

هیچ چیزی آرامشم را بر هم نمی زند.

 

خدایا به خودت پناه می برم از شر خشم . خدایا تکیه گاه من باش خدایا به من کمک کن و من را از ظلمات خشم و غضب نجات بده.