گزارش روز دو
امروز را هم با آرامش به پایان رساندم . خدای مهربان را شکرگزارم که دعای من را شنیده و پشتیبان من در راهی است که برگزیدهام.
برای اینکه بتوانم در زمان عصبانیت خودم را کنترل کنم از قبل برنامهریزی کردم. مثلا من موقع مسواک زدن دخترم، موقع شانه کردن موهایش، موقع مشق نوشتن و موقع جمع کردن اسباببازیها از سایر مواقع عصبانیتر هستم. پس در این مواقع باید بیشتر حواسم باشد. قبل از مسواک زدن با آرامش کنارش میایستم و از اینکه با دهانش آب را به دیوار میپاشد از اینکه لباسش را خیس میکند یا خمیر دندان را هدر می کند عصبانی نمیشوم بلکه سعی در اصلاح رفتارش دارم. توی ذهنم میآید که من هر کدام از اینها را صدبار برایش با آرامش توضیح دادهام اما باز هم بعد از یک مسواک زدن کوچک باید کلی کار انجام بدهم. باز به خودم یادآوری می کنم عصبانیت چاره کار نیست.اگر رفتارش اصلاح نشده یعنی روش من کارساز نبوده. آرام برایش توضیح می دهم چقدر کارهایم زیاد میشود و به او کمک می کنم آستینهایش را بالا بزند و من خمیر دندان روی مسواک می گذارم. با حوصله در مسواک زدن کمکش می کنم.
برای مشقهایش هم باز به خودم گفتم با عصبانیت خودم تنها اتفاقی که می افتد این است که دخترک پکر می شود و یا گریه می کند یا با بی علاقگی تمام مشقش را شروع می کند که در هر صورت نتیجه مطلوب به دست نمی آید. از همه بدتر اینکه تبدیل به موجودی عصبانی می شود. بنابراین چند بار با زبان خوش تکرار کردم که گوش نکرد بعد یک تنبیه برایش در نظر گرفتم مثل اینکه حق ندارد برود خانه مادربزرگش باور نمی کرد تنبیهم را عملی کنم اما باید ببینم به مرور زمان اثرگذار خواهد بود یا نه.
تا حالا نتیجه خیلی خوب بود رفتارهای دخترم که البته اصلاح نشده اما حداقل رفتار بدی به رفتارهای ناپسند دیگرش اضافه نکردم. خیلی خوشحالم امیدوارم بتوانم همینطور ادامه بدهم.
خدایا چنان کن سر انجام کار که تو خوشنود باشی و ما رستگار