قافیه اندیشم و دلدار من ....
روزهای سخت توی زندگی همه آدمها هست. طوفان بزرگ و موجهای ناآرام و قایق کوچکی که خودش را گرفتار در دست اقیانوسی عظیم میبینه. به رفتار آدمها توی این شرایط دقت کردید؟ به رفتار خودتون وقتی قایق زندگیتون گرفتار شده بود چطور؟
آدمهایی که من به تجربه شناختم، یا کسانی بودند که با دیدن موج و طوفان ومدد گرفتن از خدا همینکه شرایط عوض نشده، از همه چیز رو برگردان شدند. خدا را، جهان آفرینش را، عدالت و ... همه را زیر سوال رفته و زده اند زیر همه چیز.
آدمهایی هم بودهاند که نقش قربانی را بازی کردند. که خدایا چرا من. من هر آنقدرها هم بد نیستم که بخواهی اینطوری عقوبتم کنی! این همه آدم دزد و جنایت کار و فاسد با خوشی زندگی سپری میکنند یعنی من از اونها بدتر بودم.. ناراحت و طلبکار از خدا فقط نقش کسی را بازی میکردند که قربانی شدهاند. دائم به سزنش خودشون و ناله و شکایه به درگاه خداوند مشغول بودند.
اما یک عده سومی هم بودند که من خیلی کم در زندگی با آنها برخورد داشتم. عدهای که با خوبی و خوشی و آرامش زندگی میکنند اگر طوفانی از راه برسد به جای شاکی بنودن از خدا، یا سرزنش خود سعی میکنند سکان کشتی خود را به دست خدا بسپارند و خودشان هر چه از دستشان بر می آید انجام دهند اما نتیجه را واگذار میکنند.
خیلی دوست دارم در همه شرایط جز دسته سوم باشم. جای قافیه اندیشی و غصه خوردن برای همه کارهایی که از اراده من خارج است سکان کشتی زندگیم را به دست یگانه خداوند بسپارم و راحت و آسوده زندگی کنم.
* قافیه اندیشم و دلدار من گویدم میندیش جز دیدار من