برای مادرهای عصبانی
فقط به خودم یادآوری میکنم بچهها را باید به عنوان بچه پذیرفت. باید یاد بگیرم قبل از هر گونه قضاوت و عصبانیت قدّم ، تجربیاتم، جهان بینم، عقلم و منطقم و درکم از دنیا را به اندازه بچهام کوچک کنم.
دختر من هر روز دستمال کاغذی را یادش میرود و توی راه مدرسه یادش میافتد. دختر من تجربه بی دستمال کاغذی ماندن وقتی سرماخورده را ندارد. از کجا باید بداند برداشتن دستمال کاغذی که من سفارش کردهام اینهمه مهم است.
دختر من از آینده، از شغل، از موفقیت در زندگی هیچ نمی داند دنیای او دنیای امروز یک کودک است بی هیچ دغذغه پس چرا وقتی او را تشویق به درس خواندن می کنم باید به حرف من گوش کند.
دختر من از خطر نمی ترسد چون تجربه کم یک کودک را دارد پس چه توقعی دارم که تا نکتهای را درباره برنداشتن قیچی بازی نکردن با کبریت می گویم زود و چشم بسته بپذیرد.
تربیت چیزی بالاتر از گفتن است تربیت یعنی گرفتن دست کودکم و همراه بودنش در همه مراحل . تربیت کردن رها کردن و بی حوصلگی نیست، تربیت قدم به قدم آهسته و پیوسته پیش رفتن با فرزند است.