شروع یک دوره دیگر
یکی دو روز از دوره قبلی گذشته است. اما دوست ندارم خودم را به حال خودم رها کنم. همین که کنترل لازم را از روی خودم برمیدارم دوباره علائم برگشتن عادتهایی که سالها به آنها خو کردهام مثل بی حوصلگی و عصبانیت را میبینم. از فردا دوباره سعی میکنم یک دوره معینی را برای خودم در نظر بگیرم هر شب قبل از خواب جدولهایی را که برای خودم درنظر گرفتهام پر میکنم و سعی میکنم آخر هر هفته آنها را نگاه کنم . اینطوری اشتباهاتم را بارها و بارها نگاه میکنم و سعی میکنم، تکرار نکنم.
این بار میخواهم تعداد عصبانیتم را به صفر بار در روز برسانم. قبلا هم بارها پیش آمده که یکی دو روز اصلا عصبانی نشده باشم اما اینکه یک هفته کامل را اصلا از کوره در نرفته باشد نه! حالا فکر میکنم راحتتر از عهدهاش بربیایم.
اول- برای خودم مشخص میکنم چرا میخواهم اصلا عصبانی نشوم؟
1- برای اینکه وقتی عصبانی نمیشوم انرژی خودم را هدر نمیدهم و کنترل افکار و رفتارم با من است.
2- تمرین عصبانی نشدن خیلی از قابلیتهای دیگر را در من تقویت میکند مثلا همین که مراقب هستم عصبانی نشوم سراغ افکار ناراحت و عصبانی نمیروم. کمتر دچار استرس میشوم و آرامش و تمرکزم خیلی بیشتر میشود.م
3- همانطور که گفتم تغییرات رفتاری دخترم خیلی کند است. او خیلی زود عصبانی میشود و با صدای بلند حرف میزند، اعتماد به نفسش هنوز کم است، با همبازیهایش سرسازگاری ندارد. علتش این است که تغییرات من هر چند به نظر من بسیار میآید اما برای او هنوز تثبیت نشده است. مادری که روزی هفت هشت بار عصبانی بود و داد میزد حالا گاه و گداری عصبانی است. برای او گویا کیفیت عصبانیت من تاثیری ندارد بلکه کمیتش بسیار مهم تر است. اینکه هنوز سر جمع کردن اسباب بازی و اتاق من حالت عصبانی دارم (هر چند که کمتر باشد هر چند که با غر و سرزنش نباشد) او را شرطی کرده که هر وقت چیزی را جمع میکند یا کاری را که از او خواستهام انجام میدهد عصبانی باشد.
4- میخواهم به اطرافیانم اطمینان بدهم که اصلا عصبانی نمیشوم و با این کار احساس امنیت و آرامش در آنها را تقویت کنم . به آنها اطمینان بدهم من شخصیت آرامی دارم و میتوانند به من اعتماد کنند. (با عصبانیت حتی گاه و بیگاه آنها را در حال ناامنی و بی اعتمادی قرار میدهم و باید آنها را مطمئن کنم که این حالت آرامش من ثبات دارد و دائمی است). دخترم باید آنقدر در شرایط و حالتهای مختلف آرام ماندن من را ببیند تا بتواند تصویر جدید من را جایگزین قدیمیها کند و باورش کند. حتی یک بار عصبانی شدن هر چند شاید خیلی مهم نباشد اما برای باورپذیری تصویر جدید مانع بزرگی است.
دوم -مشخص کنم چطور عصبانی نشوم؟
1-من وقتی هر روز صبح را با شکرگزاری شروع میکنم. شکرگزاری از موهبتهایی که دارم باعث میشود خودم را چنان غرق فراوانی و نعمت ببینم که برای یک مورد کوچک از کوره درنروم.
2- من هر روز صبح چهره مادرهای آرامی را که میشناسم و خیی دوست دارم رفتارم و طمانینهام شبیه اونها باشه را در ذهنم میآورم و همین باعث میشود که در شرایطی که عصبانی هستم به خودم مادرهایی را یادآوری کنم که معمولا در شرایط مشابه آرام میمانند.
3- محبت بی قید و شرط : از وقتی در یکی از نوشتههای مربوط به دکتر سلطانی خواندهام که بچهها به محبت بیقید و شرط پدر و مادرشان احتیاج دارند، تصمیم گرفتهام هیچ کاری را، هیچ هدیهای را و هیچ امتیازی را مشروط نکنم. بلکه سعی کنم در او این اطمینان را ایجاد کنم که من همانطور که هست دوست داشتنی است و لایق محبت بی قید و شرط من و پدرش. مسلما تشویقش میکنم و جایزه هم میخرم اما همه چیز را شرطی کردن باعث کم شدن ارزشمندی بچه ها توی نظر خودشون میشه. محبت بی قید و شرط به عنوان مادر باعث میشه سطح توقع من پایین بیاد و از یک بچه انتظار جبران نداشته باشم یا انتظار نداشته باشم مثل یک آدم بالغ خواستههای من را درک کنه بنابراین هم کمتر عصبانی بشم.
4- دو زمان در شبانه روز خیلی مهم است یکی صبح قبل از بیدار شدن از خواب و دیگری شب قبل از خوابیدن. در این دو موقع باید حسابی افکارم را روی اهدافم متمرکز کنم و هر بار به تصمیمم فکر کنم و قول و قرارم را با خودم به یاد بیاورم.
سوم_ ارزیابی کنم.
یکی از چیزهایی که باعث میشود آدم حالت سر در گم داشته باشد و نداند در برنامههایش کجا قرار گرفته و آیا پیشرفت کرده یا نه، این است که نمیداند چطور آنها را ارزیابی کند. مثلا من بعد از یک ماه از کجا بفهمم چقدر تغییر رفتارم ، روی اطرافیانم تاثیر داشته؟ چقدر خودم به آرامش درونی نزدیک شدهام؟ این در واقع مثل این است که یک کلاسی ثبت نام کنیم تا چیزی را یاد بگیریم تا امتحان نگیرند و نمره ندهند ما از اینکه چقدر بلدیم خیلی مطمئن نمیشویم.
برای این کار این بار میخواهم رفتارهای دخترم را هم ثبت کنم، تعداد عصبانیتهایش و تعداد دفعاتی که فریاد زده یا اعتماد به نفس کافی برای انجام کاری را نداشته. مسلما اینها در یک زمان کوتاه تغییر نمیکند اما به هر حال به من اجازه میدهد آنها را ثبت و ارزیابی کنم. سعی کنم خودم و او را در موقعیعتهایی که معمولا عصبانی میشویم بیشتر و بیشتر قرار بدهم و تمرین کنیم. اگر به خاطر جلوگیری از عصبانیت تمیز کردن اتاقش در آرامش خودم به تنهایی انجامش میدادم حالا با کمک او بارها و بارها در هفته این را تمرین کنیم تا هر بار آزمایش بشویم و دائما نتیجه را بهبود ببخشیم.