سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

روز پنجم در موقع عصبانیت شکرگزاری کن

    نظر

عصبانیت مثل یک حمله است. مخصوصا کسی که عادت کرده عصبانی باشه. یهو میاد به سراغش و ناگهان وادارش می کنه به کاری که معمولا پشیمانی میاره.

آدم عصبانی معمولا یه سری حساسیت داره. شاید لیست حساسیتهاش زیاد باشه بیشتر از حد معمول و حتما آستانه تحملش هم پایینه همه این خصوصیات با هم باعث می شه بلافاصله بعد از اینکه ببینه کسی به مرز چیزهایی که براش حساسیت قائله نزدیک بشه با عصبانیت سعی کنه از اونها دفاع کنه. معلومه که این شیوه درست نیست و اصلا جای دفاع نداره اما اگر شناخته بشه می شه راحت تر شخص عصبانی را فهمید و بهش کمک کرد اون رو کنترل کنه.

اما خود آدم عصبانی چطور می تونه به خودش کمک کنه؟ یکی از تجربیات من شکرگزاری در موقع عصبانیته.

من به نظافت و نظم و ترتیب خونه خییییییییییلی حساس بودم. کافی بود همه جا را مرتب کنم و تمیز کنم همین که می دیدم کسی به همش ریخته خیلی سخت می تونستم عصبانی نشم. حتی وقتی عصبانی نمیشدم یا می دیدم عصبانیم باعث دلخوری می شه دیگه کم کم عصبانیتم را بروز نمی دادم می ریختم توی خودم با خودم می گفتم من مثل یک مستخدم توی این خونه کار می کنم. هیچ کس قدر زحماتم را نمی دونه. کافیه یه کم خونه نامرتب باشه به چشم همه میاد. اما وقتی تمیزه هیچ کس تلاش نمی کنه تمیزیش باقی بمونه. خلاصه این عصبانیت نهفته حتما خودش را جای دیگه نشون می داد.

تا اینکه یک مدت مسافرت که می کردم کسایی که توی سرویس های بهداشتی عمومی کار می کردن خیلی نظر منو به خودشون جلب کردن. با خودم می گفتم چقدر باید آدم محتاج پول باشه که حاضر باشه توی یک جایی مثل اینجا کار کنه. یعنی کثیف تر از اینجا جایی هست؟ شغلی سخت تر از این وجود داره؟ همین موضوع خیلی دید منو عوض کرد. حالا هر وقت خونه رو تمیز می کنم، خدا را شکر می کنم که دارم ریخت پاش بچه و همسرم را جمع می کنم. ظرفهای تلنبار شده را که تمیز می کنم می گم خدایا شکرت بچه و همسری دارم  که دور هم توی این ظرفها غذا خوردیم. سرویس بهداشتی، روشویی و حتی چندش آورترین قسمتها را که تمیز می کنم خدا را شکر می کنم که اینها متعلق به اعضای خانواده خودمه و من این همه سختمه درحالیکه زنها و مردهای زیادی برای درآوردن روزی خودشون و خانوادشون حاضرن همچین کاری را اونهم توی چه جاهایی انجام بدن.

شکرگزاری به معنای اینه که شرایط را به بهترین وجه پذیرا باشیم. هر طور که هستند اونها را بپذیریم و احساس بدی بهشون نداشته باشیم حس ناخوشایند داشتن منشا همه عصبانیتهاست. اما شکرگزاری به این معنا نیست که همه سختیها را به تن بخریم و مثلا توی این یک مورد خاص جای همه کار کنیم و سکوت کنیم. بکله به این معنیه که وقتی از کاری که می کنیم حس خوبی داشته باشیم با آرامش و حتی لذت انجامش بدیم بعد در آرامش می تونیم راه حل پیدا کنیم. تقسیم کار کنیم. با حساسیت کمتر بدون ناراحت کردن خود و دیگران ازشون بخوایم کمکمون کنن. آستانه تحملمون را بالا ببریم و بعد با مهربانی از دیگران بخواهیم یک گوشه از کارها را به عهده بگیرند.

این روش شکرگزاری را می شه به چیزهای دیگه هم تعمیم داد. مثلا من خیلی به خوابم حساس بودم و دخترک دقیقا وقتی من می خواستم بخوابم یادش می افتاد گریه کنه. بازی کنه. صدام کنه و نذاره بخوابم . من خیلی نمی تونستم خودم را کنترل کنم. اما خیلی دیر یاد گرفتم شکرگزاری کردن وقت عصبانیت رو. همون موقع که ما ناراحتیم از اینکه بچمون دقیقا وقت استراحت ما یادش می افته گریه کنه باید شکرگزار باشیم که بچه ای داریم که خواب ما را به هم ریخته. همون موقع که ما ناراحت خوابمون هستیم یه عده توی بیمارستانها دنبال راه حلی برای بچه دار شدن هستند. خیلی ها بالای سر بچه بیمارشون هستند. خیلی ها از غم از دست دادن بچشون غمگینن. پس اگر خدا به ما فرصت و نعمت بچه داده باید همه وقت و همه جا شکرگزار باشیم.