سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

یکم

    نظر

سلام بر روز یکم

سلام بر شروع دوباره

خدایا به تو پناه می برم از شر وسوسه ها، از شر ترسها، از شر ناامیدی ها، از شر بی ایمانی و از شر هر آنچه که غیر از توست.

راه تازه ای را شروع کرده ام . می دانی تنها امیدم به توست. امیدوارم از این امتحان سربلند بیرون بیایم. خدایا ما را به آنچه طاقتش را نداریم نیازمای. خدایا دعاهای ما را مستجاب کن. خدایا می دانی این بار به خاطر دعایی بزرگ به تو رو کرده ام. خدایا چشمها و دلهای ما را به اجابت این دعا روشن می کنی؟

 

اول راه که بودم من بودم و خودم. دنیای آشفته ای از صفاتی که دوستشان نداشتم و برطرف کردن هر کدامشان سالها وقت می طلبید. زودرنجی، عصبانیت، ترسو بودن، کم بودن اعتماد به نفس، تنبلی و بی پشتکاری.....و هزاران صفت دیگر که دوستشان نداشتم و خودم را برازنده آنها نمی دانستم.

بخلاصه خوشحال نبودم. شاد نبودم. انگیزه ای نداشتم. فکر می کردم حتی اگر روزی به برطرف اینها را شروع کنم سالهای سال باید بجنگم و نتیجه آرامشبخش را خیلی دور می دیدم. نمی دانم کدام روز مبارک بود که چشمم بعد از سالها مسلمانی روی این آیه از سوره زمر ایستاد:

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ ?29?
خدا مثلى زده است مردى است که چند خواجه ناسازگار در [مالکیت] او شرکت دارند [و هر یک او را به کارى مى‏ گمارند] و مردى است که تنها فرمانبر یک مرد است آیا این دو در مثل یکسانند سپاس خداى را [نه] بلکه بیشترشان نمى‏ دانند (29)
من فهمیدم درد بزرگم ایمان نداشتن به خدای یکتا است. درد من از خداهای بی شماری است که در دل دارم. خدای کینه، خدای عصبانیت، خدای ترس، خدای تن پروری........... دوای من شکستن همه اینهاست که برای خدا شریک قرار داده ام.

آسوده شدم. به جای اینکه در سنگرهای مختلف بجنگم و خسته باشم، تنها سعی می کنم در پناه امن خداوند باشم. در پناه خداوند فقط مواظب دلم هستم که کسی غیر از خدا در آن نباشد. تا از حرفی آزرده می شوم دائم تکرار می کنم دلی که کینه داشته باشد جایی برای خداوند ندارد. عصبانی که می شوم و حتی رفتار و حرفی که نباید می زنم زود پناه می برم به خدا، دلی که غضبناک باشد جای خدا نیست. حالا تنها تمرین ایمان می کنم. که فقط به خدا پناه ببرم غم و ناراحتی در دلم جای ندهم. که ترس و اضطراب را با خدا شریک نکنم. زندگی شیرین و تمرین مفرحی است.

 

می دانم که خیلی از متنها تکراری شده این فقط به خاطر این است که اگر کسی تنها آخرین متن را خواند شاید به کارش بیاید و مفید باشد.

 

پی نوشت: مارال نازنین نازنین قدم در راه جهاد اکبر گذاشتی بهت تبریک می گم. از سختی های راه و شکستها نترس. خدا در لحظه لحظه این راه همراه توئه. انتهای این راه نوری بزرگ به قلبت می تابه مطمئن باش. هر کمکی که از دستم بربیاد انجام می دم هر سوالی داشتی یا حتی اگر خواستی با کسی حرف بزنی همینجا بنویس من انشالله سعی می کنم زود به زود جواب بدم. رابطه ات را با خدا محکم کن روی این تمرکز کن. خیلی دعات می کنم. لطفا شما هم منو دعا کن. می دونی که کسی که در راه خدا قدم برداره دعاش شنیده می شه.