سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

چقدر در تغییر خلق و خوی خود مصمم هستم؟

    نظر

فلسفه من در زندگی خواستن، توانستن است یعنی کافی است یک چیزی را خواست تا آن چیز در زندگی محقق بشود. بعد بر اساس همین فکر کردم اگر تا الان در ترک عصبانیتم موفق نبوده‌ام علتش تنها این است که واقعا نخواسته‌ام. از این نتیجه‌گیری خیلی تعجب کردم اما متاسفانه هر چه بیشتر فکر کردم بیشتر به صحت آن پی بردم. یعنی همانطور که از نوشته‌هایم پیداست من تنها از عصبانیتم به تنگ آمده‌ام، از آن بیزاری جسته‌ام، این که چقدر برای خودم و برای اطرافیانم بد است چقدر خوب است ترکش کنم. حتی بارها آن را به مثابه جهاد نفس دانسته‌ام که بالاتر از جهاد در جبهه جنگ خوانده شده. اما در واقعیت در درون درونم هنوز نخواسته‌ام آن را ترک کنم. چرا چیزی در درون من مرا باز می‌دارد یا مرا آنقدر که باید در ترک عصبانیت یاری نمی‌دهد؟

یکی از آنها این است که عصبانیت برای من مثل یک ابزار کاربردی است یعنی بارها وقتی عصبانی بوده‌ام تکرار کرده‌ام که من تا عصبانی نشم که شما متوجه نمی‌شید! تا عصبانی نشم کسی به حرف من گوش نمی‌ده! من وقتی عصبانی ‌می‌شوم بقیه مرا می‌بینند و متوجه حرف من می‌شوند.

بقیه را هنوز نمی‌دانم دوست دارم این بار روی همین موضوع تکیه کنم و در درون خودم دنبال دلایل دیگر بگردم.

 

پ ن: از وقتی نوشته‌ام زبانم را به تهدید و تحقیر و سرزنش و ایجاد اضطراب باز نکنم، توانسته‌ام خودم را کنترل کنم. برای دلگرمی به خودم اینجا می‌نویسم.