سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

روز یازدهم

    نظر

روز یازدهم؟؟؟؟ باورم نمیشه! اینقدر زود گذشت اینهمه با عجله و شتاب. - این یازده روز چطور گذشته؟ افتان و خیزان. یعنی فراز و نشیب زیاد داشته - می شد بهتر از اینها باشه؟ حتما - چطور؟ واقعا نمی دونم. نمی دونم کجاها وقتی سکوت می کنم دارم با نفسم مبارزه می کنم کجاها دارم از حقوق مسلمم می گذرم. کجا دارم لطف می کنم کجا ظلم؟ واقعا نمی دونم تفاوت مثل نور و تاریکی نیست. تفاوت مثل سیاه و سفید نیست که قابل تشخیص باشه تفاوت زیاده یا شاید هم چشمهای منه که حقیقت را نمی بینه. - به نظر خودت مهمترین نقطه ضعفت توی این یازده روز چی بوده؟ صبر ندارم. خیلی وقتها میشه دندون روی جگر گذاشت و صبر کرد. میشه جلوی گفتن حرفی یا انجام حرکتی را گرفت اما من صبرم کمه. وقتی می رنجم باید حتما حرف بزنم. فرق نمی کنه درست فکر کنم یا غلط حتی فرصت فکر کردن نمی دم به خودم. منیت من منو وا می داره که خیلی زود عکس العمل نشون بدم. می دونم که بزرگوار بودن برام سخته. بزرگواری به خرج دادن برام آسون و شیرین نیست. متاسفم - می خوای ادامه بدی؟ حتما حتما حتما. این تنها چیزیه که بهش مطمئنم. حتما یک راهی پیدا میشه. هر چند ضعیف اما من دارم با نفسم جهاد می کنم و می دانم که این زمین خوردنها طبیعیه. می دونم خدا خودش کمکم می کنم و از تاریکیها بیرون میاره. امام باقر - علیه السلام - فرمود: همانا مؤمن به پیکار با نفس خودش اهتمام می ورزد تا بر هوی و خواهش آن چیره شود، گاه کجی نفس را راست می کند و در راه محبت خدا با خواهش های نفسانی می ستیزد و گاهی هم نفسش او را بر زمین می زند و لذا پیرو هواهای آن می شود، اما خداوند او را از جا بلند می کند و از لغزشش می گذرد و او نیز متوجه می شود. - برای بقیه راه چه برنامه ای داری؟ مثل قبل ادامه می دم به راهی که شروع کردم شک ندارم. هر چند همت عالی ندارم اما ادامه می دم بدون هیچ تردیدی. ادامه می دم و مطمئنم که بالاخره راههای جدیدی جلوی راهم باز خواهد شد. مطمئنم بعد از هر زمین خوردنی خداوند دست من را می گیره. - الان مهمترین چالشت چیه؟ زخم عمیقی خوردم که هیچ چیزی نمی تونه خوبش کنه هیچ چیزی جز بخشیدن و فراموش کردن. این بار بخشیدن خیلی سخته چون از یک سوراخ دوباره گزیده شدم. این زخم حسابی عصبانی و خشمگینم کرده. طول می کشه تا برگردم به حال سابق. می دونم دارم امتحان می شم. باید مواظب باشم. فقط حیف که در رابطه ما گودالی عمیق به وجود آمده..... - چطوری می خوای دوباره شروع کنی؟ دو تا حدیث هست که خیلی دوستشون دارم. دوست دارم اینبار با توجه به این دو حدیث دوباره شروع کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله: ما تَجَرَّعَ عَبدٌ جُرعَةً اَفضَلَ عِنْدَ اللّه ِ مِنْ جُرعَةِ غَیْظٍ کَظَمَها اِبتِغاءَوَجهِ اللّه ِ؛ انسان هیچ جرعه اى ننوشید که نزد خدا از جرعه خشمى که براى رضاى خدا فروخورد بهتر باشد. نهج الفصاحه امام على علیه السلام: إنْ لَمْ تَکُنْ حَلیما فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلاّ أَوشَکَ أَنْ یَکونَمِنْهُمْ؛ اگر بردبار نیستى خود را بردبار جلوه ده، زیرا کمتر کسى است که خود را شبیهگروهى کند و بزودى یکى از آنان نشود. نهج البلاغه خدایا به کی به غیر از خودت میشه پناه برد؟