سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

روز پنجم

    نظر

وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ:  و آنان که از بیهوده رویگردانند (مومنون3)

روز پنجم

خدایا نمیخوام سخت گیر باشم باخودم اما فقط از خودم می پرسم آیا توی این پنج روز پنج تا کار واقعا مفید انجام دادم. به جای همین کارهای روتین ظرف شستن و غذا پختن و غیره....که البته غیر مفید نیستن و اتفاقا به انجامشون خیلی هم پایبندم و با عشق انجامشون می دم اما واقعا دیگه اغنام نمی کنن

دیشب برنامه هام رو نوشتم و توی این چند روزه هر روز نوشتم. فکر کنم شاید بهترین راه برای کار مفید انجام دادن، گذاشتن اون کار توی برنامه ها باشه اما چطوری با این همه کار اولویت با اون کار فوق برنامه نیست. شاید باید دیدم رو عوض کنم و بگم مفید چیه و برای خودم دوباره تعریفش کنم.

یک چیز دیگه که داشتم با خودم فکر می کردم. من از این چله گرفتنها هدفم اینه که معنویتم قوی بشه. به کشف و شهود برسم . البته اصلا عجول نیستم و انتظار ندارم  با یکی دو تا چله بشم عارف!! خودم را می شناسم و می دونم که نباید عجله کنم اما فکر می کنم به این جنبه باید توجه کنم و به خودم بگم هدفم تعالی پیدا کردنه و امید داشتن به خدا.

یک وقتهایی توی زندگیم خودم را مقید به انجام کارهای خوبی کرده بودم هر چند شکسته و بسته انجامشون دادم اما نتیجه خوبش تا آخر زندگی با منه. می دونم خدا عجر هیچ بنده ای را ضایع نمی کنه. و از خودش می خوام از این چله گرفتنها نوری در قلبم و در چشمم روشن کنه که در تاریکی ها راه گم نکنم.

دوست دارم تغییراتم را خودم حس کنم. خیلی کارهاست که دوست دارم مرتکبشون نشم اما سرعتم حلزونیه دوست دارم حرف لغو و باطل نزنم. همین تعریف کردنهای چرند و پرند که توش اشتباه و غلط و گاها دروغ و ال و بل زیاده. حرفهای لغو صد من یک غاز بی سر و ته........خدایا کمکم کن.

خوب چون برنامه نوشتنم جا افتاده و دیگه دارم عادت می کنم می تونم بک کار خوب دیگه اضافه کنم: امروز اصلا حرف لغو و باطل نزنم. منظور از حرف لغو پرچانگی، تعریفهای وقت گیر و ذهن منحرف کن در مورد موضوعات نه چندان مهم. ناله کردن و غر زدن در بین تعریفها و هم کلام شدن با دیگران و تاییدشون. بیخود هم هی با سرم کسی را تایید نکنم. حتی بدی کسی را بدون اوردن اسمش تعریف نکنم. خدا می دونه چقدر بیزارم از این تعریفهای دری وری........ و خدا شاهده که بلافاصله بعدش چقدر پشیمون می شم که لغو گفتم و باطل.

این هم معنی لغو که از یک وبلاگ پیدا کردم

 

لغو در لغت

 

حرف احمقانه-حرف بی معنی-حرف مفت–چرت–بیخود –باطل- بیهوده و–اشتباه-لغزشسهو-بیهوده گفتن در سخن -خطا کردن  بیهوده گویی  -هر چیز بی فایده ، خطا و معصیت و آنچه به شمار و حساب نیاید

 

بنابر این"لغو" در لغت به چیزی اطلاق می­شود که مورد اعتنا نبوده و از آن نفعی حاصل نگردد.

 

واژگانِ هزل، لهو و عبث، نیز به معنی کلام و کار بی­اهمیت، بدون قصد و بی­حاصل است؛ و از این جهت با واژه­ی "لغو" هم­معنا می­باشند.

 

لغو در اصطلاح

 

لغو در اصطلاح به سخن بیهوده و یاوه ای گویند که هیچ سود ومنفعتی در بر ندارد.در تعریفی دیگر آورده اند:هر سخنی که در آن ذکر خدای عز و جل نباشد.به هر باطل،لهو،بیهودگی،یاوه،معصیت و هر گفتار و کردار ناپسند لغو گفته میشود که در رأس آن شرک و پایین ترین آن، آنچه نه مفید و نه مضر است و می توان به جای آن کار مفیدتری انجام داد.و در اصطلاح قرآنی به کلام، عمل یا فکر بیهوده­ و باطلی که موجب غفلت انسان از یاد خدا باشد، اطلاق می­شود.