سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

روز دهم و یازدهم

    نظر

از چیزهایی که یک روزی واقعا آرزو داشتم انجام بدم حالا دارن سر و سامون میگیرن. شبها تقریبا ظرفی توی سینک باقی نمی مونه. خونه مرتبه. زندگی مرتبه اما...

ذهن آشفته هنوز جا داره تا مرتب بشه. تا ذهنم مرتب نشه، حرفام مرتب نمیشه و تا حرفام مرتب نشه خیلی چیزهای دیگه نامرتب می مونه.

باید این برنامه رو جدی بگیرم انگار هنوز به این جدیت نبوده. باید هر شب بنویسم اما الان شده یک شب درمیون.

قراره داستانم رو خودم بنویسم پس اونطوری که می خوام می نویسم بی نقص و عالی. مطمئنم که میشه

دخترک ترسو و بی اعتماد به نفسه هنوز و باز هم غرغرو باید یه فکری به حال اون هم بکنم. چقدر وقت می بره تا همه بناهای ناصاف و کجی که گذاشتم درست بشه.