سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

روز اول

    نظر

دوباره شروع می کنم. در آستانه فصل بهار انشالله که روزی دلها و جانهای ما هم مثل بهار تازه و با طراوت  باشد.

امروز روز اول است. خداوندا از تو سپاسگزارم به من فرصتی دیگر بخشیدی. خداوندا از تو سپاسگزارم من را باز به سوی خودت خواندی. سپاسگزارم که درهای هدایتت را بر من گشودی.

از امروز شروع می کنم چهل روز خودم را برای تو خالص کردن. خدایی که بی منت می بخشی و برای مهربانی و عشق بی اندازه ات چیزی از ما طلب نکرده ای. انوار محبتت همه جا تابیده اما این همه نور به دلهای تاریک ما که با دروازه های سنگین کینه و غضب و دشمنی و جهالت و یک کلام دوری از تو بسته شده، چطور راه بیابد. چطور دلهای کوچک ما به عشق بزرگ تو پیوند بخورد وقت هر روز و هر ساعت گرهی از دلبستگی به دنیا به آن می زنیم و آن را در قفسی تنگتر و تاریک تر از دیروز می گذاریم. خدایا شاید بزرگترین ظلم و نابخشودنی ترین آن این باشد که خودمان را از این عشق بزرگ از این آرامش بی منتها از این لذت عمیق و غیر قابل توصیف که نزدیکی به تو باشد محروم کنیم. خدایا کمک کن دل من با یاد تو گره بخورد. دل من در گرو تو باشد. کمک کن قبل از مرگم آرامش حضور یاد تو را تجربه کنم وگرنه از زیانکاران خواهم بود.خدای مهربانم من از تو مهربانتر سراغ ندارم و می دانم رسیدن به عشق تو از عشق بندگانت می گذرد. دل پر از کینه و غصه کجا می تواند جای عشق تو باشد. خدایا یک بار دیگر تلاش می کنم کینه ها و غصه ها و کدورت ها را به عشق تو نازنین قربانی کنم. خدایا کمکم کن.

 

 

 

دوستان عزیزی که این صفحات را می خوانید: اگر گذر شما به این نوشته ها افتاده شاید بی دلیل نبوده. نیت کنید و با من همراه باشید. لازم نیست خودتان را ملزم به کارهای پیچیده و سخت کنید. شاید چهل روز به نظرتان طولانی و بلند بیاید اما بیایید به خودتان عیدی بدهید و چه عیدی بهتر از یاد آرامش بخش خداوند. بیایید شروع کنید و می بینید که چهل روز مثل همه روزهای دیگر عمر به شتاب می گذرد. هیچ پیچیدگی ندارد فقط فکر کنید هر روز تا چهل روز . به این آیات سوره زمر فقط فکر کنید. نیت کنید در طول چهل روز هر وقت که فرصت کردید همین چند تا آیه را بخوانید و به آن فکر کنید. یا هر کار دیگری که خودتان می دانید. هر تصمیم دیگری که خودتان مدتهاست دوست دارید بگیرید و زندگیتان را تغییر بدهید. بهار فصل شروع دوباره زندگی طبیعت است روح و جانمان را از این زندگی دوباره محروم نکنیم. این آیات را انتخاب کردم چون به نظرم خیلی ملموس هستند. آخرین لحظات زندگی کسی را در نظر بگیرید. این لحظات برای همه ما خواهند رسید. اولین چیزی که به سراغ انسان می آید ندامت است. و شاید بهانه تراشی از اینکه از فرصتها استفاده نکرده.  این آیات انسان را به شروع کردن دعوت می کند قبل از آنکه دیر شود. قبل  از انکه زمانی نباشد و زمان حسرت فرا برسد. قبل از آنکه آرزو کنیم ای کاش چند روز دیگری فرصت داشتیم و فرصتی نباشد.

من برای خودم برنامه های دیگری هم دارم. الحمدالله به مدد این وبلاگ کمتر عصبانی می شوم اما نفس من حالا حالا ها نیاز به تهذیب و تزکیه دارد و من در این چهل روز انشالله برنامه ریزی کرده ام با یاری خدا کینه ها و کدورتها را دور بریزیم و عشق و مهربانی آدمها را جایگزینش کنم.

التماس دعا دارم از همه کسانی که اینجا را می خوانند.

 

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ

بگو: ای بندگان من که بر زیان خویش اسراف کرده اید، از رحمت خدا مایوس، مشوید زیرا خدا همه گناهان را می آمرزد اوست آمرزنده و مهربان

54

وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ

پیش از آنکه عذاب فرا رسد و کسی به یاریتان برنخیزد، به پروردگارتان روی آورید و به او تسلیم شوید

55

وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکُمُ العَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ

و پیش از آنکه به ناگاه و بی خبر عذاب بر شما فرود آید، از بهترین چیزی که از جانب پروردگارتان نازل شده است پیروی کنید

56

أَن تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَى علَى مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ وَإِن کُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ

تا کسی نگوید: ای حسرتا بر آنچه در کار خدا کوتاهی کردم ، و از مسخره کنندگان بودم

57

أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدَانِی لَکُنتُ مِنَ الْمُتَّقِینَ

یا بگوید: اگر خدا مرا هدایت کرده بود، من از پرهیزگاران می بودم

58

أَوْ تَقُولَ حِینَ تَرَى الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِی کَرَّةً فَأَکُونَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ

، یا چون عذاب را ببیند، بگوید: اگر بار دیگر به دنیا باز می گردیدم ،از نیکوکاران می شدم