سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

روز هفتم

    نظر

روز هفتم هم تمام شد و روزها چه با سرعت در گذرند.

امروز داشتم فکر می کردم من در محیطی پر از تحقیر و کینه توزی و خشم بزرگ شدم و چقدر شانس آوردم که اوضاعم آنقدرها هم که محیطم بد بوده بد نیست. حالا خیلی قدر دادن آدمهای اطرافم هستم. تلخی بد بودن را چنان حس کرده ام که کمتر کسی می تواند برایم بد باشد.

زندگی آه است و دم و هیچ ضمانتی نیست که آهی که بیرون دادیم دوباره فرو ببریم. برای بخشیدن دیگران تنها کافیست فکر کنیم ممکن است الان باشند و لحظه دیگر نه آیا خطایشان آنقدر بزرگ است که نتوانیم از آن بگذریم. خدایا کمک کن از خاسرین نباشم

خدایا کمکم کن فضای سینه ام ارام و خالی از کینه و خشم و نفرت باشد.


روز سوم و چهارم

    نظر

این قافله عمر عجب می‌گذرد.......

اگر از کارهایی که به انجام آن هنوز عادت نکرده ام بگذرم و اگر قرار باشد عادتهای خوب این روزهایم را بنویسم باید بگویم که

شبها قبل از خواب چند آیه قرآن می‌خوانم...

و هر روز با دخترک کمی تمرین می‌کنم..

ظرفها هر شب قبل از خواب شسته می‌شود و الحمدلله مدتهاست که از آشپزخانه درهم برهم خبری نیست.

صبح ها بعد از بیدار شدن از خواب بیست دقیقه مراقبه می‌کنم.

مرتب ورزش می‌کنم.

چهار روز متوالی است که نماز صبحم قضا نشده .

و تقریبا پیوسته مطالعه می کنم.

 

اما امروز با خودم فکر می کردم بیش از این در چنته ندارم متاسفانه. چند تا عادت خوب دیگر می شود در زندگی بگنجانم؟ اما به خودم هشدار دادم آیا پناه بردن به ایجاد عادتهای خوب به نوعی فرار کردن از عوض کردن عادتهای بدی که به آن خو کرده ‌ام نیست؟؟ اگر صادق باشم باید بگویم بله!! من همه اش از تغییر عادت اصلی طفره می روم دقیقا مثل وقتی که در خانه مثلا باید کار سختی را انجام بدهم اما چون جسارت شروعش را ندارم همه کارهای دیگر را انجام می دهم اما نه کار اصلی...!!!

حالا که چهار روز گذشته از فردا صبح من می روم دنبال کار اصلی و یادداشتش می کنم.

خدایا نور زندگی من باش

تا از تاریکی نترسم

خدایا راهنمایم باش

تا در هیچ دوراهی به بیراهه نروم

خدایا دستهایم را به سوی تو دراز می کنم

که تنها تو یاریگری

خدایا فردا شروعی دیگر است

کمک کن که از زیانکاران نباشم

به روحم بزرگواری به جسمم سلامتی و ذهنم آرامش عنایت کن.


روز دوم

    نظر

دیروز روز خوبی بود. همانطور که با خودم شرط گذاشته بودم حواسم به پدر و مادرم بود و به نظر خودم تونستم ساعات خوبی را در کنار هم داشته باشیم. امروز باید بهتر از دیروز باشه. یک مساله مهم برای من استفاده درست از وقته. همیشه فکر می کنم یوم الخاسرین روزیه که فرصتها به پایان می رسه و آدم نتونسته ازشون استفاده کنه. امروز باید چند تا کار مهم را انجام بدم و تمومش کنم . باید یاد بگیرم انجام کارها رو خوب مدیریت کنم.

پ ن 1. کاش می شد دل و سر آدم از کینه خالی بشه و توی خلوت دائم کینه ها به سراغ آدم نیان

پ ن 2. من به معجزه ایمان دارم و همین همیشه منو به جلو برده و نذاشته توی تاریکیها بترسم و جا بزنم.


روز اول

    نظر

زندگی یک فرصت محدوده برای بالا بردن ظرفیت وجودی. خداوند سخاوتمندانه این هدیه ارزشمند رو به موجوادت ارزانی می کنه و هر کس به وسع خودش و سعی خودش از این فرصت بهره می‍‌بره .

خدایا کمک کن از خاسرین نباشم

اگر از من بپرسند مهمترین کاری که این روزها دوست دارم انجام بدم چیه می گم: یکی اینکه در تصمیماتی که میگیرم مصمم باشم، در انجام کارهام مداوم و با پشتکار و از همه مهمتر حواسم به پدر و مادرم این هدیه‌های ارزشمند الهی باشه.

امروز دوباره یک دوره ده روزه را شروع کردم. ده روز که تصمیم میگیرم زبانم در سکوت و ذهنم در آرامش باشه. عصبانیت اجازه ورود نداشته باشه و به با برنامه ریزی کارهام را جلو ببرم. هر صبح زود خواهم نوشت روزم چطوریه که همین باعث بشه بتونم اشتباهاتم را دفعه های بعد جبران کنم.