سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

بیست و نه و سی

    نظر

با خودم می گم تقوا داشتن در راههای آسان و جاده های صاف و بی دست انداز هر چند خوبه اما هنر نیست. زمانی مهمه که تقوا را حفظ کنی که در جاده سخت و صعب العبوری. جاهایی که برای خودت دلایل مختلف میاری تا از اصولی که داری تخطی کنی. تا سر باز بزنی از روشی که در پیش گرفتی.این جور جاهاست که باید حواست به خودت و رفتارت باشه. 

می دونی غیبت کردن بده خوردن گوشت براد مرده است. ا ما یه وقتی هست که از کسی شاکی هستی. کسی که همه از اخلاق بدش منزجر شدن و به ستوه اومدن. رفتارها و حرفهاش بی وقفه تکرار می شه و ناراحت کننده است. اینجا فکر می کنی حق داری که در موردش حرف بزنی. برای خالی کردن خودت رفتارهاش را برای دیگران توضیح بدی و گله کنی. فکر می کنی همه می دونن این شخص چه طور آدمیه دیگه حرف نزدن من که چیزی را عوض نمی کنه و برای خودت مجوز صادر کنی که هر چه می خواهد دل تنگت بگو، حرف بزن، غیبت کن!

خوب می دونی غیبت کردن از کسی چقدر دیگران را نسبت به اون شخص بدبین می کنه. اونقدر بدبین که حتی اگر شخص از رفتار بدش دست برداره و عوض بشه این نگاه شاید مدتها تغییر نکنه. می دونی اینکه توی یک جمع از یک نفر غیبت کنند چقدر باعث می شه کینه و کدورت نسبت به اون فرد افزایش پیدا کنه و تقویت بشه و آدمها از بخشش و چشم پوشی دور بشن. اینکه معمولا آدمها جرات ندارن مسائل را اونطور که غیبت می کنند به شخص مورد نظر بگن. پشت سر حرف زدن کلا ادبیاتش و نحوه بیانش خیلی فرق می کنه.

با خودم قرار گذاشتم هر وقت خواستم درباره کسی حرف بزنم خودم را در برابر یک دوربین تصور کنم. دوربینی که تصویر و صدای منو با جزئیات ضبط می کنه. و فیلمی که می گیره قراره برای شخصی که دارم دربارش صحبت می کنم در حضور خودم پخش بشه. آیا در این صورت جرات می کنم هر جوری که دلم خواست نظر بدم؟ مگر نه اینکه دنیا محضر خداست و او همیشه ناظر و حاضر بر رفتار و افکار ماست؟