سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

داشتن هدف و انگیزه منشا خوشحالی عمیق

    نظر

خیلی تاکید می‌کنم به خوشحال بودن، که مترادف با راضی بودن، شکرگزار بودن و خوشبخت بودنه. درختهای ریشه‌دار در برابر باد و طوفان خم می شن به عقب یا جلو می رند برگهاشون می ریزه اما از ریشه در نمیان، از بین نمی رن اما درختهای بی ریشه با یک نسیم با یک تند باد کوچیک از پا در میان. این دقیقا مثال آدمهای خوشحال و آدمهای غمگین و ناراضیه. در برابر ناملایمات زندگی یکی رشد می کنه و متعالی می شه دیگری به خاک می افته و به عمق گودالی که توش بوده سقوط می کنه.

خیلی وقتها شکرگزاری می کنیم و می تونیم از ته دل از داشتن خیلی چیزها راضی باشیم اما خوشحالی مهمان دلهامون نمیشه شاید چون شکرگزار همه چیز نیستیم و از همه مهمتر روی چیزهای ناخوشایند که هر کسی توی زندگیش داره زوم کردیم. بدبینیم و با عینک بدبینی چیزهای ناخوشایند زندگی را که در کنار داشته هامون می ذاریم می بینیم خیلی هم خوشبخت نیستیم. به مشکلات خودمون و اطرافیانمون که نگاه می کنیم فکر می کنیم خوشحال بودن و خوشبخت بودن گناه نابخشودنیه و باید غمگین باشیم.

به نظر من خوشحال بودن وظیفه هر انسانیه، توی هر شرایطی که باشه هر کمبود و کاستی که داشته باشه، تنها راه نجاتش خوشحالی و رضایته. اصلا من می گم رسالت هر انسانی که زنده است و نفس می کشه رضایت و خوشحالی و واقعا به این جمله اعتقاد دارم. اما چرا با اینکه معتقدم  اما کاملا برعکس بیشتر وقتها اگر غمگین نباشم خوشحال هم نیستم. دلیلش را اگر بخواهم در دو کلمه خلاصه کنم باید بگم: خوشبین نیستم و روی کاستیها و احتمالات بد زوم می کنم دوم اینکه همین دلیل اول باعث می شه نتونم هدفی داشته باشم که با پشتکار برم دنبالش.

مثلا وقتی برای هدفی برنامه ریزی می کنم اول از همه به این فکر می کنم که شاید اصلا نشه و به همه عواملی که مانع رسیدنم به هدف می شه فکر می کنم و همین اونقدر دلزدم می کنه که اگر کسی به من انتقادی کنه، کوچکترین مشکل یا مانعی پیش بیاد من عقب می شینم و هدفم می ره لابه لای اهداف دیگرم گم می شه. اما چه کار می شه کرد؟

1- اول از همه باید مشخص کنم که وقتی از هدف حرف می زنم منظورم حتما یک هدف بزرگ معنوی نیست. این هدف می تونه یک هدف کوچک و کوتاه مدت باشه مثل یادگرفتن یک چیزی، خریدن یک وسیله، رفتن سفر به جایی و غیره و غیره باشه. واقعا فرقی نمی کنه چه چیزی باشه فقط باید وقتی بهش فکر می کنیم احساس هیجان کنیم، خوشحال بشیم و انرژی بگیریم، احساس آرامش و خوشی بهمون بده و این احساس پایدار باشه. 

2- بعد از مشخص کردن هدف باید مستقیم توی چشمهای هدف نگاه کرد. یعنی بدبینی ممنوع،  فکرهای مایوس کننده و تردید آمیز ممنوع، و به جاش فقط و فقط تمرکز روی هدف. همه ما در زندگیمون دیدیم آدمهایی که خیلی موفق هستند در مورد همه چیز حرف نمی زنند خیلی چیزها اصلا توجه و انرژی اونها را جلب نمی کنه. فکرشون خیلی شلوغ و در هم بر هم نیست فقط در مورد هدفشون حرف می زنند و هر چیزی که مربوط به هدفشون باشه براشون جالبه. وقتی یک هدف دارند وقت و انرژیشون برای چیزهای کوچیک و بی مورد هدر نمیشه.

3- هر تجربه ای در راه رسیدن به هدف ارزشمنده و نباید باعث عقب نشینی بشه. حتی اگر نتیجه دقیقا همانی نشه که می خواهیم اما حداقل تمرین کردیم متمرکز باشیم. و از همه مهمتر وقتی ذهنمون روی چیزی تمرکز کرده جا برای فکرهای مایوس کننده، غمگین شدن و افسرده شدن باقی نمیمونه.